آيا من اجازه دارم از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد ...
استادی
«آيا من اجازه دارم از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح من است به من بیاموزی؟!» (هل اتّبعك على ان تعلّمن مما علمت رشداً).1 این سخن موسی است به خضر، وقتی که از او خواست معلم او باشد و از آنچه فرا گرفته است به او هم تعلیم دهد. معلمی، مقام سترگی است که خداوند آن را به خویش نسبت داده و فرموده خدای مهربان، قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید، سخن گفتن را به او آموخت»؛2
همچنین به گزارش قرآن، علم اسماء را به آدم؛3 صنعت زره سازی را به داوود؛4 کتاب و حکمت را به عیسی5 و علم و معرفت را به خضر6 آموخت و به پیامبر ما هم هر چه را که نمی دانست (علمك ما لم تكن تعلم)7 آموخت. خداوند، پیامبران خود را برای تعلیم و تزکیه مردم فرستاد (يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة)8 و خود پیامبر نیز فرمود: «همانا من، معلم مبعوث شدم» (إنما بعثت معلماً).9 بنابراین، شأن تعلیم و مقام معلمی، در بالاترین مرتبه قرار دارد و از این نظر جایگاه بسیار رفیعی دارد.
سیره پیشوایان ما نیز بزرگداشت و تکریم و تعظیم مقام علم و معلمی بوده است: پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «از هر کس حرفی آموختی بنده او شدی»10؛ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «به پاس گرامی داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه و فرمانروا باشی.»11
وقتی معلمی به فرزند امام حسین (علیه السلام) سوره حمد آموخت، آن حضرت بسیار خوشحال شد و معلم را دعوت کرد و به عنوان تقدیر و تشکر، هزار دینار و حلّه به او پاداش داد و چون به خاطر این پاداش زیاد مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود: این پاداش کجا و عطای او، یعنی آموزش سوره حمد کجا؟!12 پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد، آنگاه دانش خود را بپراکند. امام سجاد (علیه السلام) نیز در رساله حقوق فرمود: حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنی و در مجلس محترم بداری و به نیکویی سخنانش را گوش دهی.13
این تحلیل زیبا نیز از همان حضرت است به مردی که در محضرش بود؛ چنین فرمود: «کدام یک از دو کار را بیشتر دوست داری: مرد ستمگری میخواهد فرد ناتوانی را به قتل برساند و تو او را یاری میکنی و از دست ظالم نجات میدهی و یا اینکه فرد دگراندیشی که اعتقادات فاسد دارد و میخواهد یکی از شیعیان ما را که توانایی دفاع فکری و عقیدتی از باورهای خود ندارد گمراه کند و تو دری از علم و معرفت به روی او میگشایی و آن مستضعف فکری را یاری میکنی و در مقابل هجوم فرهنگی و عقیدتی تجهیزش مینمایی و او با دلایل محکم و منطقی بر دشمن عقیدتی خود پیروز میشود؟ آنگاه در ادامه فرمود: «این ناتوان فکری را یاری کردن افضل است؛ چرا که خداوند متعال فرموده: هرکس فردی را زنده کند مثل این است که تمام مردم را زنده کرده است؛ (وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً) يعنى او را از کفر به سوی ایمان راهنمایی و ارشادش نماید.14
امام باقر (علیه السلام) فرمود: زکات دانش، یاد دادن آن به بندگان خداست؛ (زكاةُ الْعِلْمِ أَنْ تُعَلّمَهُ عِبادَ اللهِ).15
وجود معلمان و اساتید منشأ برکات و نیکیهاست. حضور در کلاس درس آنان است که انسان علاوه بر اینکه مطالب بسیاری می آموزد از آداب و اخلاق و سیره عملی ایشان نیز درس میگیرد و از اطلاعات غیر درسی نیز بهره مند میشود؛ افزون بر آن، به مقام دوستان خداوند و ثواب آنچه نزد خداست نیز دست می یابد. در حقیقت آموزه های معلم همانند قطرات باران، دلهای تشنه را سیراب و استعدادها را شکوفا می کند. حضور در جلسات دانشمندان و معلمان حکمت، چنان در زندگی انسان اثر دارد که ممکن است بر اثر بی اعتنایی به آن جلسات، انسان دچار خواری شود و مورد خشم خداوند قرار گیرد.
امام سجاد (علیه السلام) در دعای سحرهای ماه مبارک رمضان مشهور به دعای ابوحمزه ثمالی به این نکته ظریف اشاره میکند و در راز و نیاز با خداوند این گونه نجوا میکند: (سیّدی لَعَلَّكَ فَقَدْتَني مِنْ مَجالِسِ الْمُلَماءِ فَخَذَلْتَنی) 16، آقای من! شاید مرا در مجالس دانشمندان ندیدی و به این خاطر دچار خذلان و خواری نموده ای!
نور علم
«آن کس را که خدا بخواهد هدایتش کند، سینه او را برای پذیرش اسلام فراخ مینماید و سعه صدرش می بخشد» (فَمَنْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام)17؛ هنگامی که این آیه نازل شد یاران پیامبر از ایشان درباره این آیه توضیح خواستند. ایشان در پاسخ فرمودند: «آن نوری است که خدا آن را در قلب مؤمن میاندازد، (نُورٌ يَقْذِفُهُ اللهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ) و سينه او را گشاده می کند.» مجدداً از آن حضرت پرسیده شد که آیا نشانه ای برای این هدیه پروردگار وجود دارد تا قابل شناسایی باشد؟! ایشان فرمودند: بلی! روی آوردن به خانه جاودانی و کنده شدن از خانه فریب دهنده دنیا و آمادگی برای مرگ قبل از آمدنش.18
آیه دیگر در همین مضمون، آیهای از سوره نور است: «خداوند به نور خود هر که را بخواهد راهنمایی میکند» (يَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشاءُ)19، این نور نوعی از علم است که خداوند بر قلب افرادی که بخواهد می تاباند و موجب هدایت آنها میشود.
پیرمردی از شاگردان مالک با نام «عنوان»، نزد امام صادق (علیه السلام) می آید و با اصرار میخواهد که امام به او علم بیاموزد؛ امام که میبینند او به علوم ظاهری که جز لفّاظی و عبارت پردازی و محفوظات نیست، دل بسته است و همچنان در پی انباشتن ذهن از اصطلاحات علمی است و به این روش خو کرده و آنها را علم میداند او را به حضور نمی پذیرند و می گویند: نزد مالك برو که تابه حال از او می آموختی. او بر اصرارش می افزاید، امام ناگزیر برای تصحیح دیدگاه او می فرمایند: «علم» به زیادی دانش آموختن نیست بلکه نوری است که خداوند در قلب آن کس که هدایتش را اراده فرموده وارد می کند» (لَيْسَ العِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، إِنَّما هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يريدُ اللهُ تَبارَكَ وَتَعَالَى أَنْ يَهْدِيهُ)20.
این علم به افاضه پروردگار تحقق مییابد و نقشی کلیدی در شناخت افراد دارد؛ این علم، آموختنی نیست و از راه تعلیم و تعلّم به دست نمی آید و قابل تحصیل نیست. این علم صفحه وجود افراد را نورانی میکند و از ظلمت جهل و کفر به روشنای ایمان و تقوی، هدایت مینماید. اگر بخواهیم این علم و شناخت را که از جنس نور است و صفحه جان افراد را روشن میکند، توصیف کنیم باید بگوییم این علم، علمی آموختنی نیست؛ بلکه از عمق ذات آدمی میجوشد و همان نور بصیرت است که در نتیجه استضائه از چراغ وحی و امام در کانون جان انسان روشن میشود.
با روشن شدن این چراغ در کانون جان، انسان به علمِ نور و یا نور ِعلم میرسد. در پرتو این نور و علم، دیده عقل چیزهایی را میبیند که قبلا نمیدیده و دیده قلب چیزهایی را مشاهده میکند که تاکنون مشاهده نمی کرده و انسان حقایقی را مییابد که در کتابی نیست و استادی به او نیاموخته است و اصولا قابل تعلیم و تعلم نیست. بلکه به نوعی تجربه ای باطنی است. بدین جهت ممکن است فردی بی سواد و درس نخوانده دارای نور علم باشد و متقابلا دانشمند و فیلسوفی که سالها علم و فلسفه خوانده است فاقد این نور باشد. آن علم نوری است که در دل هر کس که خداوند بخواهد او را راهنمایی کند، قرار میگیرد.
اگر سالها درس خواندی و فقه و تفسیر و حدیث شنیدی، اما به نور علم نرسیدی و نور دانش، کانون جانت را روشن نساخت آیا هنوز وقت آن نرسیده است که از خود بپرسی چرا؟! این (من یشاء) و خواست خداوند، نیز بی حکمت و بی حساب نیست. علت اینکه خداوند به گروهی از مردم این چراغ را عنایت میکند و به گروهی دیگر عنایت نمیکند، این است که آنان به سراغ چراغ وحى و مشكات حجج الاهى نرفته و از امام استضائه نکرده اند و به اشتباه یا عناد به در خانه دیگران رفته اند. لذا مشمول این نور نشده اند.
خواست خداوند این است که چراغ بصیرت، کانون جان کسانی را روشن کند که شرایط روشنایی آن را فراهم و موانع روشنایی آن را از خود دور کرده اند و ایجاد شرایط و رفع موانع این نور، جز با پرتو گرفتن از چراغ وحی امکان پذیر نیست.
قرآن میفرماید: علم قرآن و دانش وحی و تأویل آیات و بینات، در سینه کسانی نهاده شده که دانش قرآن و علم حقیقی به آنان داده شده است: (بَل هو آياتٌ بَيْناتُ في صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ و ما يَجْحَدُ بِآيَاتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ)21. حدود بیست حدیث در کتب تفسیری وارد شده که مراد از «أُوتُوا الْعِلْمَ»22، در این آیه امامان معصوم (علیه السلام) هستند.23
منابع:
1 کهف: 66
2 الرحمن: 1 تا 4
3 بقره: 31
4 انبیاء: 80
5 آل عمران: 48
6 کهف: 65
7 نساء: 113
8 آل عمران: 164
9 کنز العمال: ح 28873
10 عوالی الئالی 1: 292
11 غررالحکم: ح 2341
12 بحارالانوار 44: 191
13 میزان الحکمه: ح 13825
14 من لایحضره الفقیه 2: 620
15 تفسیر امام عسکری علیه السلام: 348
16 کافی 1: 41
17 مفاتیح الجنان
18 انعام: 135
19 بحارالانوار 65: 236
20 نور: 35
21 بحارالانوار 1: 225
22 عنکبوت: 29
23 کافی1: 210