عقل، بزرگترین سرمایه انسان و اصلیترین امتیاز او، بر سایر موجودات است. که اگر از آن استفاده نکند به تعبیر قرآن، بدترین جنبندگان خواهد بود....
شکوفایی عقول
عقل، بزرگترین سرمایه انسان و اصلیترین امتیاز او، بر سایر موجودات است. که اگر از آن استفاده نکند به تعبیر قرآن، بدترین جنبندگان خواهد بود. همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند، کران و لال هایی هستند که تعقل نمیکنند. (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ)1 یعنی «کسانی که به سخن حق گوش نمیدهند و از بیان حق، لب فرو بسته اند و تعقل نمیکنند، بدترین موجوداتند.» در جای دیگر آنها را چون چهارپایان بلکه بدتر از آنها (کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)2 میخواند.
گاهی نیز آنها را به مرده ای تشویق مینماید که قدرت شنیدن ندارند و انسان نمی تواند مطلبی را به آنها بفهماند: «تو نمی توانی به مردگان چیزی را بشنوانی» «فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَی»3 در مواردی هم اعتراف و اقرار دوزخیان را نقل می نماید، که علت دوزخی شدن خود را عدم تعقل در دنیا ذکر کرده و میگویند: «اگر گوش شنوا داشتیم، یا تعقل می کردیم، از دوزخیان نبودیم.»
تعقل و بکارگیری عقل، آنچنان مهم است که یکی از اهداف مهم ارسال پیامبران، دعوت به تعقل و بلکه اِثاره و شکوفا کردن عقل ها بوده است. امیرمومنان (علیه السلام) فرمود: «خداوند پیامبرانش را در میان انسانها مبعوث کرد و رسولان خود را پی در پی به سوی آنان فرستاد، تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمت های فراموش شده الاهی را به آنان یادآوری کنند و با ابلاغ دستورهای خدا، حجت را بر آنان تمام نماید و گنج های پنهانی عقل ها را برای آنان آشکار و شکوفا سازند.»4 (فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءهُ؛ لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ، و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ، و یَحتَجُّوا علَیهِم بالتَّبلیغِ، و یُثیروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ.)
زیرا خداوند گنجینه های بسیار عظیم و گرانبهایی درون عقل انسان نهاده، که اگر کشف و آشکار شوند، جهشی عظیم در علوم و معارف برای او حاصل می شود و برعکس غفلت و آموزههای غلط و گناهان و آلودگیهای اخلاقی و در نتیجه، عدم تعقل، پردههایی بر آن گنجینه می افکنند و آن را مسدود می سازند. پیامبران می آیند تا این حجابها را برگیرند و آن گنجینه ها را آشکار نمایند.
از آنجا که هدف از بعثت انبیا، تکمیل عقول بشر است، انبیاء که خردی برتر از مردم دارند، تلاش میکنند خرد های مردم را با تذکارها و آموزشهایی ارتقا دهند. در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده: «خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز برای تکمیل خِرد، مبعوث نفرمود و خِرد او بالاتر از عقول امت وی است.»5
بعضی از آیاتی که افراد را به تعقل فرا می خوانند: «همانا در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتیها که در دریا به سود مردم در جریان هستند و در آن چه که خدا از آسمان نازل میکند، یعنی آن آبی که با آن زمین را بعد از مردنش، زنده می سازد و از هر نوع جنبنده در آن منتشر میکند و گرداندن بادها و ابرهایی که میان آسمان و زمین مسخرند، نشانه هایی است برای مردمی که تعقل می کنند.»6
نمونه های دیگر: انبیا بزرگ الهی در مواجهه با بت پرستان، همواره آنها را دعوت به تعقل کرده اند. مثلاً در داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی بت پرستان گفتند ابراهیم بت ها را شکسته است؟ در جواب فرمود: «بزرگ بتها آنها را شکسته است؛ اگر سخن میگویند، از آنها سخن سوال کنید! بت پرستان به نفس خود مراجعه کرده و سپس گفتند که حقیقتاً شما از ظالمان هستید! سپس ابراهیم با توبیخ آنها فرمود: آیا غیر از خدا، چیزی را که به شما نفع و ضرر نمی رساند، عبادت می کنید… آیا نمی اندیشید؟!»(قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُکُمْ شَیْئًا وَلَا یَضُرُّکُمْ… أَفَلَا تَعْقِلُونَ)7
نمونه دیگر دعوت به تفکر و تعقل در زنده شدن و رویش زمین در بهار، پس از مردن گیاهان در زمستان است و ربط دادن آن به معاد و زنده شدن انسانها در قیامت: «بدانید که همانا خداوند است که زمین را پس از مردنش زنده می کند؛ خداوند نشانه ها را برای شما روشن ساخت، شاید شما تعقل کنید.»8 و نیز: «با آن (آب) برای شما کشت و زیتون و نخل و انگور و همه گونه میوه ها رویاند که در این، برای گروهی که تعقل کنند، عبرت هاست.»9 دعوت به تعقل، مکرر در قرآن با عباراتی چون (افلا تعقلون) یا (لعلکم تعقلون) و (لآیات لقوم یعقلون) و امثال آن آمده است.10
تزکیه و تعلیم
یکی از اهداف بعثت پیامبران تزکیه و تعلیم است: «همانطور که در میان شما، فرستاده ای از خودتان روانه کردیم، که آیات ما را بر شما می خواند و شما را پاک می گرداند، (تزکیه می کند) و به شما کتاب و حکمت میآموزد و آنچه را که نمی دانستید به شما یاد می دهد.»11 (کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ)
در آیه دیگر وضعیت مردم را پیش از بعثت انبیا تشریح می فرماید که اُمّی و درس نخوانده بودند و هیچ نمی دانستند و خداوند با ارسال پیامبران خویش، به تعلیم و تربیت آنها پرداخت: «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.»12 (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ)
تزکیه و تعلیم به عنوان یکی از اهداف ارسال پیامبران، در چهار آیه قرآن به صراحت آمده است. در سه آیه، تزکیه بر تعلیم مقدم است13 و در یک آیه تعلیم و تزکیه مقدم است.14 در همه موارد نیز، تلاوت آیات الهی مقدم بر تزکیه و تعلیم است. می توان تحلیل کرد که پیامبران از طریق تلاوت آیات الهی و ابلاغ پیام وحی، به تزکیه و تعلیم مردم اقدام می نمودند. در طول زمان بحث زیادی بوده که کدام یک از تزکیه و تعلیم، بر دیگری مقدم است و پیامبران نخست به تربیت می پرداختند یا به تعلیم؟ و طرفداران هر نظر، دلایلی ذکر می نمودند.
اما قرآن کریم هر سه عمل یعنی تلاوت و تعلیم و تزکیه را توام یاد کرده و نشان میدهد انبیا به هر سه مورد اهتمام داشتند. تا در این فرآیند خروجی و رهاورد آن، انسان مهذبی گردد که الهی است و در زندگی به شریعت پایبند است و امور خود را با وحی الهی تنظیم می نماید.
پیامبران بهترین معلمان و مربیان بشر بودند، زیرا بدون هیچ منّتی این وظایف را انجام داده و به خاطر مقاومتی که در برابر آنها میشده، سخت ترین مصائب را در این راه تحمل نموده و رسالت خود را انجام میدادند. دانشی که آنها به انسانها میآموختند، چون از منبع وحی سرچشمه می گرفت، از هر نقص و کاستی که معمولاً در علوم بشری وجود دارد، پیراسته بوده و حقایق عینی و غیبی را شامل شده و موجب ارتقا انسانها بوده است. اینکه انبیا به هیچ مدرسه ای نرفته و امّی بودهاند، به این خاطر بود که فقط از چشمه سار وحی بنوشند و غیر متعلّم از بشر باشند، که علومشان شائبه هیچ انحرافی را نداشته باشد و راهگشای حق و سعادت باشد. لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من تربیت شده و ادب آموخته خدایم و او بسیار نیکو مرا تربیت کرد.» (ادّبنی ربّی فاحسن تادیبی)15
به همین علت راهکارهای انبیا برای تهذیب نفس و تربیت اخلاقی و آراسته شدن به زیور تقوا، بهترین شیوه تربیتی شمرده شده است. به نوعی که همان انسان های خشن و جاهل و متعصب و گمراه بر اثر آن تربیت الهی که توسط انبیاء انجام میشد، تبدیل به انسانهای مهذب، ایثارگر، فروتن، مهربان و با تحمل می شدند، که سرگذشت آنها در منابع تاریخی موجود است. لذا خداوند که بر هیچ نعمت خود بر بشر منت ننهاده، بر ارسال پیامبران به خاطر نتایج فوق العادهای که در زندگی انسانها داشتهاند، منت نهاده و فرموده: «به تحقیق خداوند بر اهل ایمان منت نهاد، آنگاه که رسولی از خودشان بر آنان برانگیخت، تا آیات خدا را بر آنها تلاوت کند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، هر چند که پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.»16
بشارت و انذار
«ای پیامبر! همانا ما تو را به عنوان گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم.» (إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا)17 بشارت و انذار از جمله مأموریت های پیامبران بوده است. قرآن به صراحت از این مأموریت سخن می گوید: «خداوند پیامبران را بشارت دهندگان و بیم دهندگان مبعوث نمود.» (فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِییّنَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ)18 و نیز: «فرستادگانی بشارت دهنده و بیم دهنده» (رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ)19
تبشیر و بشارت، به معنای تشویق و خبر خوش (گاهی هم تهدید)، ۸۴ بار و انذار هم به معنای بیم دادن و تهدید با مشتقاتش، ۱۲۵ بار در قرآن به کار رفته است. این دو مأموریت همراه یکدیگر بوده و پیامبران از این طریق مردم را متوجه عواقب اعتقادات و اعمالشان نموده و انگیزه لازم برای رهایی از غفلت و فراموشی را در آنان ایجاد میکردند.
بشارت و انذار، هم دو اصل مهم تربیتی هستند و هم دو عامل اساسی در مدیریت. بخش مهمی از انگیزه های تربیتی و حرکتهای اجتماعی و کارکردهای سازمانی در گرو این دو عاملند. انسان ها نیاز دارند در برابر انجام کارهای نیکی که انجام میدهند، تشویق شوند و از کار آنها تقدیر به عمل آید. تا تفاوت خود را با کسانی که در این مسیر کوتاهی میکنند، ببینند. همچنین نیاز است که متمردان و بدکاران تنبیه شوند تا فرق محسن و مسیئ در جامعه مشخص باشد.
تشویق و تنبیه یا بشارت و انذار، هیچ کدام به تنهایی کافی نیستند. اگر فرد مطمئن باشد که انجام گناه خطری برای او ندارد، کارش را ادامه می دهد و بر عکس اگر بداند فرجام بد و دردناکی در انتظار اوست، احتیاط نموده و خطر نخواهد کرد. ترک این عوامل مایه طغیان و شیوع فساد در بدکاران و موجب یاس، ناامیدی و بی انگیزگی در صالحان خواهد بود.
بعضی از نمونههای بشارت در قرآن را در این آیات میبینید: «کسی که یک کار نیک انجام دهد، پاداش دَه کار نیک به او داده میشود و کسی که مرتکب یک کار بد شود، یک کیفر می بیند.» (مَن جَاء بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَهِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا)20 و نیز: «خدا از مومنان، جان و مالشان را به بهای اینکه بهشت برای آنان باشد خریده است. همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. این به عنوان وعده حقّی در تورات و انجیل و قرآن، بر عهده اوست و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادار تر است؟ پس به این معامله ای که با او کردهاید، شادمان باشید و این همان کامیابی بزرگ است.» (إِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ)21
نمونه انذارها: «آیا ندیدی که پروردگار تو با قوم عاد چه کرد؟ با ارَم که ستونها داشت و همانند آن در هیچ شهری آفریده نشده بود؟ و قوم ثمود در آن وادی سنگ را می بریدند؟ و قوم فرعون آن دارنده میخ ها؟ آنها در بلاد طغیان کردند و در آنها به فساد افزودند و پروردگار تو تازیانه عذاب بر سرشان فرود آورد، زیرا پروردگارت در کمینگاه است.»22
امیرمومنان (علیه السلام) کاربرد مدیریتی این عامل را برای فرماندارش این گونه بیان می دارد: «به مردم میدان بده تا به آرزوهای مشروع خویش برسند و پیوسته به نیکی یادشان نما، کسانی که با تحمل رنج و زحمت به خوبی امتحان داده و انجام وظیفه کرده اند، خدماتشان را یک به یک به زبان بیاور و قدردانی کن، چرا که تشویق مکرر از کارهای خوب، دلیران را در انجام وظایف تهییج میکند و ضعیفان ترسو را تشجیع و تشویق مینماید.»23
البته روشن است که انذار و تبشیر با تشویق و تنبیه، تفاوت هایی دارند. اما وجه اشتراک آنها تفاوت گذاشتن بین فاعل کار خیر و فاعل کار گناه است. دقت در آیات مربوط به انذار، تبشیر، وعد، وعید، اجر و پاداش و جزا در قرآن کریم و نیز بررسی آیاتی که به گونهای دلالت بر تشویق اعمال نیک از قبیل جهاد، انفاق، احسان و نیکوکاری، صله رحم و … و انذار درباره اعمال ناپسند از قبیل غیبت، تهمت، استکبار، دنیا پرستی، عیبجویی، ربا، زنا، کم فروشی و … دارد، جایگاه این ماموریت پیامبران (بشارت و انذار) را به خوبی تبیین می نماید.
برگرفته از کتاب آشنایی با مفاهیم قرآنی
منابع
2 سوره اعراف/ آیه 179
3 سوره روم/ آیه 52
4 نهج البلاغه/ حکمت 1
5 اصول کافی/ کتاب العقل و الجهل، حدیث 11
6 سوره بقره/ آیه 164
7 سوره انبیاء/ آیه 66 و 67
8 سوره حدید/ آیه 17
9 سوره نحل/ آیه 11
10 سوره های رعد/4 و نحل/ 12 و مومنون/ 80 و …
11 سوره بقره/ آیه 151
12 سوره جمعه/ آیه 2
13 سوره آل عمران/ آیه 164 و سوره بقره/ آیه 151 و سوره جمعه/ آیه 2
14 سوره بقره/ آیه 129
15 بحارالانوار/ جلد 16/ صفحه 210
16 سوره آل عمران/ آیه 164
17 سوره احزاب/ آیه 45
18 سوره بقره/ آیه 213
19 سوره نساء/ آیه 165
20 سوره انعام/ آیه 160
21 سوره توبه/ آیه 111 و 112
22 سوره فجر/ آیه 6 و 14
23 نهج البلاغه/ نامه 53