شاخه های علم بسیار است، آموختن کدام علم برای انسان و سرنوشتش اولویت دارد؟
علم نافع
شاخه های علم بسیار است، آموختن کدام علم برای انسان و سرنوشتش اولویت دارد؟ پاسخ این پرسش، دانش سود رسان و علم نافع است. علمی نافع است که به «رشد» او یاری رساند چنان که حضرت موسی از حضرت خضر (علیهما السلام) خواست علمی به او بیاموزد که موجب رشد او شود (هل اتبعك على ان تعلّمن مما علمت به رشداً)1.
علمی نافع است که موجب خشیت انسان نسبت به خداوند شود: «از میان بندگان خدا تنها عالمان هستند که از خدا خشيت دارند» (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)2. دانشی که به درد دنیا و آخرت انسان نخورد و نتیجه اش تنها پیروزی در رقابت های مختلف و تفاخر و مباهات بر یکدیگر باشد، علم نافع نیست. در نگاه اسلام، علمی که نفع نداشته باشد، مطلوب نیست؛ حتی بزرگان از پیشوایان ما از چنین علمی به خدای سبحان پناه برده اند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدایا! به تو پناه میبرم از علمی که سودی نمی رساند» (اللهم أعوذُ بِكَ مِن عِلم لا يَنفَع)3، امیرمؤمنان (علیه السلام) هم فرمود: «در دانشی که سودی ندارد، خیری نیست»4.
امام کاظم (علیه السلام) ماجرایی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تأمل است. امام می فرماید: «روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مسجد آمد. گروهی را دید که پیرامون مردی گرد آمده اند. پرسید این کیست؟ گفتند: علّامه است. فرمود: در چه چیز علّامه است؟ گفتند: داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهای مهم جاهلیت و اشعار عربی آگاه است. پیامبر فرمود: این را اگر کسی نداند زیان نمیکند و کسی که میداند، نفعی نمی برد»5.
در نظام جاهلی و عشیره ای عرب این علم اهمیت داشت و به آن تفاخرها می نمودند که مثلاً ما از فلان ریشه و بهمان قبیله ایم و این انساب را حفظ کرده، عالِم به آن را علّامه میشمردند. اما در نظام نوینی که اسلام بنا نهاد، تبارنامه افراد، معیار سنجش و وزن افراد نزد خدا نبوده و نیست؛ بلکه ایمان و عمل هر فرد نَسَب واقعی اوست. لذا از علم انساب استقبالی نکرده و آن را علم نافعی نشمردند.
از آنجا که دامنه علوم بسیار گسترده است، گزینش بهترین و برترین علم از میان همه علوم توصیه ای است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «علم افزون از آن است که به شمارش آید؛ پس هر دانشی را که بهتر است فراگیرید» (العلم اكثَرُ مِن أَن يُحصى، فَخُذ مِن كُل شَيءٍ أَحسَنَهُ)6.
على (علیه السلام) نيز در روایتی برای باز نمودن این حقیقت از زنبور عسل یاد میکند که: بهترین اجزای گل را برمیگزیند و از آن دو چیز نفیس میسازد: یکی عسل که شفای آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور میگیرند. 7
همچنین امام کاظم (علیه السلام) درباره شایسته ترین علوم می فرماید: «شایسته ترین علم برای تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود و واجب ترین عمل برای تو آن است که در برابرش از تو بازخواست میکنند و لازم ترین علم برای تو علمی است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را برای تو آشکار سازد و فرجام آن علمی نیکتر است که بر عمل دنیای تو بیفزاید. پس خود را به علمی مشغول مساز که ندانستن آن زیانت نمیرساند و از علمی غافل مشو که ندانستن آن بر نادانیات میافزاید.8
در نگاهی دیگر نافع بودن علم را میتوان از منظر پایدار بودن آن در صفحه وجود آدمی دید. علمی که فقط بر زبان جاری میشود و به قلب انسان ورود پیدا نمیکند؛ یا علمی که در قلب نقش میبندد و پایدار می ماند؛ علمی که فراموش میشود گویی که اصلاً آموخته نشده است؛ علمی که صفحه وجود را نورانی میکند و برعکس علمی که حجاب است و بلکه باری است بر دوش و اثری در تهذیب انسان ندارد و قرآن از آن به کتابهایی بر بار درازگوشان نام میبرد. چارپایی بر او کتابی چند! (کمثل الحمار يحمل أسفاراً).
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در این نگاه علم نافع را، علمی میداند که بر قلب نشسته باشد و به عنوان حجت الاهی راه عبودیت را نشان انسان بدهد: علم دوگونه است؛ علمی که در قلب است، این علم نافع است و علمی که بر زبان است، آن حجت خدا بر بندگان اوست؛ (العِلمُ عِلمانِ عِلم فِى القَلبِ فَذاكَ العِلمُ النّافِيُّ و عِلمٌ عَلَى اللّسانِ فَتِلكَ حُجَّةُ اللهِ عَلى عِبادِهِ)9.
علم و عقل
خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، شاید شما شکرگزاری نمایید» (وَ اللهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)10.
چشم و گوش و عقل، ابزارهای شناخت هستند و از طریق آنهاست که یادگیری در ما شکل میگیرد. نخست که از مادر زاده میشویم هیچ نمیدانیم. اما با این ابزارها کم کم از محیط و والدین و معلمان مطالبی می آموزیم. اگر چراغ عقل در وجود ما خاموش باشد، علم نیز به دست نمی آید. علم، خود متّکی به عقل و محصول تعقل و اندیشه است. کسی که از قوه عاقله خود که هدیه الهی است بهره نمی برد و شناختش همراه بصیرت و سنجش نیست، عالم نیست؛ کسی که تعقّل نمیکند، فاقد علم است و آثار و برکات علم به او نمیرسد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «همه نیکیها به وسیله عقل درک میشوند» (انما یدرکالخير كله بالعقل)11، بنابراین علم باید با تعقل همراه باشد.
این سخن دوزخیان است که «گویند: اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم، در میان دوزخیان نبودیم!»12. جهل و بی خردی است که انسان را به نافرمانی خدا میکشاند و راه را به سوی عذاب اخروی و محرومیت از قرب خداوند باز میکند. کسانی که تعقّل نمیکنند به جنگ خدا میروند و به خداوند افتراء میزنند.13 بی خردانند که عبادت خدا و نماز را به سخره میگیرند و از حرکت به سوی پروردگار باز میمانند، زیرا تعقل نمیکنند.14
در روایات معصومین (علیهم السلام) برای جهل و عدم تعقل، آثار زیانباری بیان شده است. جهل دشمن انسان و مایه همه بدی هاست. دردناک ترین دردهاست و از خوره بدتر است. باعث لغزش، کفر و گمراهی است و جاهل به افراط و تفریط مبتلاست.15 امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: جاهل با خدا گستاخی میکند؛ کسی جز نادان بدبخت، برخدا دلیری و تجرّی نمیکند»16.
امام همچنین مردم را به درایت و اندیشیدن دعوت میکند: «برشما باد اندیشه و تعقل، نه نقل قول و روایت» (علیكم بالدرايات لا بالروايات)17 و نیز فرمود: «چشم نداشتن، آسان تر از نداشتن بصیرت است» (فَقدُ البَصَرِ أَهوَنُ مِن فَقدِ البَصيرَة)18؛ و «عقل، مركب علم است» (العَقلُ مَركَبُ العِليم)19 زيرا علم بدون عقل پیشرفت و حرکتی ندارد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پشتوانه انسان عقل است و هوشمندی و دانایی و حافظه و دانش از عقل است. چون عقل انسان او را پشتیبانی کند عالم، حافظ، زیرک، هوشمند و دانا میشود و انسان به وسیله عقل کمال مییابد و عقل راهنمای او و بیناکننده او و کلید کار اوست»20.
عقل، چنان اهمیت دارد که بدون آن نمیتوان در آیات خداوند اندیشید. «شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او مسخر شده اند. مسلماً در این امور برای مردمی که تعقّل می کنند نشانه هاست»21 و «یک ساعت اندیشیدن از عبادت یکسال بهتر است»22، زیرا تفکر، عامل بینایی و بصیرت است.
این دو چراغ (عقل و علم) را هماره باید روشن نگهداشت: در روشنای عقل باید به سراغ علم نافع رفت و با علم نافع راه سعادت را پیدا کرد و پیمود. این دو در هم تأثیر و تأثّر دارند. هم عقل، به علم کمک میکند و موجب افزایش آن میشود و هم علم عقل را افزون مینماید. کارکردهای متفاوتی که عقل در انسانها دارد که شامل روشنگری، قضاوت، تحذير، تحريض، تأیید و... است موجب میشود مفاهیم علمی، سنجش و ارزیابی و تأیید یا تکذیب شود.
هرگاه کسی در رتبه ای از مراتب عقل باشد و به ندای عقل خویش پاسخ مثبت دهد و به تفکر و تعلّم بپردازد، علم او در ترفیع رتبه عقل و توانایی خرد او مؤثر خواهد بود؛ زیرا با وجود علم، عقل فضای بازتری برای اندیشه خواهد داشت و بر افزایش علم خود تواناتر خواهد گشت. این تأثیر علم، چیزی است که بالندگی و زایندگی عقل و دانش انسان را موجب میشود. خداوند در سوره عنکبوت کسانی را که غیر خدا را دوست خود میگیرند به عنکبوت تشبیه فرموده است که «خانه اش سست ترین خانه هاست»، آنگاه میفرماید: این مَثَلها را برای مردم میزنیم ولی جز دانشوران آنها را در نیابند و تعقل نکنند (و تِلك الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَما يَعْقِلُها إِلا الْعالِمُونَ)23.
منابع:
1 کهف: 66
2 فاطر: 28
3 میزان الحکمه 5: ح 4113
4 غررالحکم: ح 10913
5 میزان الحکمه: ح 14114
6 کنزالفوائد 2: 31
7 نهج البلاغه: حکمت 338
8 اعلام الدین: 305
9 کنزالفوائد 2: 107
10 نحل: 16
11 کافی 1: کتاب فضل العلم
12 ملک: 10
13 مائده: 103
14 مائده: 58
15 الحیاه 1: 52
16 نهج البلاغه: نامه 53
17 الحیاه 1: 35
18 الحیاه 1: 35
19 همان: 43
20 همان: 46
21 نحل: 12
22 الحیاه 1: 48
23 عنکبوت: 43