زندگی اجتماعی میدان برخوردها و تزاحم ها و در نتیجه اختلافات است. قضاوت و داوری برای حل اختلافات و رفع منازعات،..
داوری و رفع اختلاف
زندگی اجتماعی میدان برخوردها و تزاحم ها و در نتیجه اختلافات است. قضاوت و داوری برای حل اختلافات و رفع منازعات، از قدیمی ترین ایام وجود داشته است. اگر اختلافات با داوری صحیح حل نشود، جوامع انسانی به صحنه زد و خوردهای دائمیِ خونین و نابود کننده و کانون فساد تبدیل می شود. یکی از کارکردهای دین، رفع اختلافات از طریق قوانین الهی و وحی است.
اگر مردم به داوری الهی تن دهند، موجبات حیات خود را فراهم آورده اند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اجابت کنید فرمان خدا را و اجابت کنید فرمان پیامبر را که شما را به چیزی فرا میخواند، که شما را زنده میکند.» (یا ایها الذین آمنوا استجیبوا اللهِ و للرسول اذا دعاکم لِما یحییکم)1 این خداست که میداند مخلوق او به چه ساز و کاری نیازمند است، تا زندگی مشترک خود را با دیگران به سامان آورد و هنگام اختلاف و تزاحم منافع، چگونه مشکلات فیمابین را حل کند.
قضاوت و داوری و رفع اختلاف در جوامع بشری از اهداف بعثت پیامبران بیان شده است: «مردم امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب خویش را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه باهم اختلاف می ورزند، داوری کند.» (انَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ)2
منشا و مبنای قضاوت های پیامبران هم احکام الهی بوده است: «داوری و فرمان فقط از آن خداست، او حق را از باطل جدا میکند و بهترین جداکننده (حق از باطل) است» (إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ یَقُصُّ الحَقَّ وَهُوَ خَیرُ الفاصِلینَ)3 و «کسانی که با آنچه خدا نازل کرده است حکم نکنند، کافران، ظالمان و فاسقانند»4 و «در هر چیز اختلاف کنید، داوری آن با خداست.» (وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّه)5 از زبان پیامبر هم می فرماید: آیا غیر خدا را به داوری بطلبم، درحالی که اوست که این کتاب آسمانی را که همه چیز در آن است، فرستاده است؟»6
میان زبیر بن عوام از مهاجران و یکی از انصار، بر سر آبیاری نخلستان نزاع شد. پیامبر قضاوت کردند، چون قسمت بالای باغ از زبیر است، اول او آبیاری کند. مرد انصاری از قضاوت پیامبر ناراحت شد و گفت: چون زبیر پسر عمه توست، به نفع او داوری کردی! رنگ پیامبر دگرگون شد و این آیه نازل شد. عجبا که خودشان رسول الله را به داوری پذیرفتهاند، ولی از پذیرش حکم داوری او سر باز می زنند!
خداوند نیز صراحتاً اعلام نمود: «به پروردگارت سوگند که ایمان واقعی نمی آورند، مگر زمانی که در مشاجرات و نزاعهای خود، تو را داور قرار دهند و در دل خود هیچ گونه احساس ناراحتی از قضاوت تو نداشته و در برابر داوری تو، کاملا تسلیم باشند.» (فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا)7 امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اگر کسانی اهل نماز و حج و زکات باشند، ولی نسبت به کارهای پیامبر سوءظن داشته باشند، در حقیقت مومن نیستند. سپس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند.»8
مشکل از آنجا آغاز می شود که آدمی به جای آنکه داوری و حکم و قضاوت را به نزد خدا و فرستادگان او ببرد، قضاوت و داوری را به نزد طاغوت ها و حکّام و قضاوت باطل بسپارد: «آیا ندیدی کسانی را که گمان می کنند به آنچه از کتابهای آسمانی که بر تو و بر پیشینیان نازل شده ایمان آورده اند، در حالی که میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شود، اما شیطان میخواهد آنان را گمراه کند و به بیراهه های دور دستی بیفکند.»9
گاهی هم انتظار دارند، به سبک جاهلیت امورشان داوری شود: «آیا آنها هم حکم جاهلیت را از تو می خواهند و چه کسی برای افراد با ایمان، بهتر از خدا حکم می کند؟»10 در حالیکه عدل و قسط فقط در سایه تعالیم الهی برقرار می شود: «و اگر در میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن. که خدا عادلان را دوست دارد.»11
تقنین و تشریع
خدای مهربان پس از خلقت انسان ها آنان را بدون قانون و برنامه و شریعت رها نکرد و از طریق فرستادگانش همه امور مورد نیازشان را با عنوان شرع، معین فرمود: «شرع و آیینی برای شما قرار داد، که نوح را هم به آن سفارش کرد و آنچه به سوی تو وحی کردیم و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی (علیهم السلام) را بدان سفارش نمودیم، آن بود که دین را به پا دارید و در آن دچار تفرقه نشوید.»12
شرع از شریعت به معنای آبراهی است که مردم را به ساحل رودخانه های بزرگ می رساند و از آنجا که احکام دین نیز راه رسیدن به کمالات است، به آن شریعت گفته میشود. شارع و حاکم و شریعت گذار هم، خود خداست. (و له الحُکم)13 «این حکم خداوند است که در میان شما حکم میکند و خداوند دانای حکیم است.» (ذَلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ)14 هیچ کس دیگری شایسته حاکمیت و تشریع احکام برای زندگی انسان ها جز خدا نیست: «حکم و فرمان فقط از آن خداست.» (إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ)15
یک بخش از تشریع مربوط به شیوه عبادت است. «پروردگارا!… شیوه عبادتمان را به ما نشان ده» (ربّنا … و اَرِنا مَناسِکنا)16 و «برای هر یک از امت ها آیین و راهی (شریعتی) معین کردیم.» (لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا)17 برای مثال خواندن نماز، گرفتن روزه، انجام حج و سایر عبادات را تعیین فرموده است؛
نمونه آن در یکی از آیات، درباره نماز: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا مفصل برآمدگی پشت پا مسح کنید و اگر جُنُب باشید، خود را بشویید و غسل کنید و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما از محل پَستی آمده (قضای حاجت کرده)، یا با زنان تماس گرفته و آمیزش کردهاید و آب (برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت، پیشانی و دست ها بکشید. خداوند نمیخواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید.» که تفصیل بعضی عبادات، در سنت پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) آمده است.
بخش دیگری از تشریع، مربوط به احکام خوردن و آشامیدن است. نمونهای از بعضی از این آیات: «از آنچه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه بخورید. خداوند، مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریدهاند، بر شما حرام کرده است.»18 «درباره شراب و قمار از تو سوال می کنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است و منافعی (از نظر مادی) برای مردم دربر دارد؛ ولی گناه آنها از نفعش آن بیشتر است و از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود. اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد، امید است اندیشه کنید.»19
بخش دیگری درباره آداب ازدواج و طلاق است. مثلاً: «هنگامی که زنان را طلاق دادید و به آخرین روزهای (عدّه) رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید (و آشتی کنید)، یا به طرز پسندیدهای آنها را رها سازید و هیچگاه به خاطر زیان رساندن و تعدّی کردن آنها را نگاه ندارید و کسی که چنین کند به خویشتن ستم کرده است.»20
بعضی از آیات نیز مربوط به قضا و اجرای حدود است مثلاً: «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رفعت و محبت کاذب نسبت به آن دو، شما را از اجرای حکم الهی مانع شود. اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید.»21 یا درباره ارث: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر) و بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن ایشان است و اگر یکی باشد نیمی از میراث از آن اوست و برای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است.»22
همینگونه درباره کسب و کارهای حلال و حرام، مناسبات خانوادگی و اجتماعی، تعاون، احسان و انفاق و خلاصه در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی احکام و قوانین را تشریح نموده و یکی از وظایف پیامبران را بیان این احکام برای مردم قرار داده است. البته انجام همه احکام نیز در حد توان انسانهاست و نه خارج از توان آنها: «خداوند هیچکس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمیکند. انسان هر کار نیکی را انجام میدهد برای خود انجام داده و هر کار بدی کند به زیان خود کرده است.»23
اتمام حجت
اگر در یک فرایند هدایتی، فرد هدایتگر مطالب و دلایل و براهین و حجت های خود را چنان به طور روشن و واضح به مخاطب انتقال دهد که او نتواند آن را انکار کند و عذر و بهانه آورد، از آن به اتمام حجت تعبیر میکنیم. به طوری که اگر قرار باشد مجازاتی برای متخلّف اِعمال شود، حق اعتراض نداشته باشد. خداوند به لحاظ عدالتش برخود تکلیف کرده، تا بر انسانها اتمام حجت نماید و پیش از هرگونه مجازاتی آنها را از نتایج نوع عملکردشان، آگاه نماید. لذا از طریق پیامبران و اولیای الهی حقایق جهان و نتایج باورها و اعمال و مجازات دنیوی و اخروی را ابلاغ کرده و به گوش مردمان رسانیده است. تا در دنیا یا آخرت مدعی نشوند که نمی دانسته اند، یا احکام و حقایق برایشان تبیین یا تفهیم نشده است: «پیامبرانی را فرستاد که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا حجتی نباشد.» (رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ)24
ابتدا خداوند پیامبران خود را می فرستد و آنان هشدارهای لازم را به مردم میدهند و اتمام حجت انجام می شود، آنگاه موضوع پاداش یا عذاب مطرح می گردد. اساساً قانون خداوند چنین است که کسی را عذاب و مواخذه نکند، مگر اینکه قبلاً پیامبری بفرستد: «و ما تا پیامبری را مبعوث نکنیم، عذاب دهنده نخواهیم بود» (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولً)25 و نیز «اهل هیچ قریه ای را هلاک نمی کنیم، مگر بین دهندگانی برای آنها باشد.» (وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَهٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ)26
خداوند از طریق پیامبرانش به شکلهای گوناگون و شیوههای متفاوتی چون انذار و بشارت و تبیین و تعلیم، مردمان را نسبت به حقایق هستی آگاه کرده و تکالیف و وظایف آنان را در قبال خود، خدا و خلق بیان میکند و حقوق ایشان را گوشزد می نماید. تا در آینده مدعی /ان نشوند که شناختی از حقایق، یا اطلاعی از کم و کیف احکام و قوانین و مجازات های مترتب بر آن نداشته اند و لذا شایسته عقاب و عذاب نیستند.
گاهی عذاب ها در همین دنیا بوده و افراد بهانه میآورند که بیم دهنده و بشارت دهنده برای آنها نیامده است؛ «ای اهل کتاب! همانا رسول ما پس از فاصلهای از رسولان قبل برای شما آمد که مطالب الهی را برای شما تبیین نماید. تا نگویید که بشیر و نذیری برای ما نیامد. درحالیکه بشارت دهنده و بیم دهنده برای شما آمد، (اما شما به سخنان او عمل نکردید) و خداوند بر هر چیزی تواناست.»27
«اگر اتمام حجت انجام نشده باشد و افراد به دلیل جهل یا غفلت دچار گمراهی باشند، خداوند هرگز از روی ستم آنها را هلاک نخواهد کرد.»28 وجود پیامبران به مثابه رحمت و مهر است، تا انسان ها را آگاه نمایند و راههای سعادت و شقاوت را برای آنها تبیین کنند. تا فرجام بد، نه در این دنیا و نه در دنیایی دیگر در انتظار ایشان نباشد. اما بشر چون اختیار دارد، میتواند از این نعمت راهنمایی انبیا برای سعادت خویش استفاده کند و می تواند این راهنمایی را اعمال نکنند و فرجام خود را با شقاوت رقم بزند.
در سیر طبیعی هدایت انبیا، اتمام حجت در مرحله پایانی قرار میگیرد و پیش از آن از طریق گفتگو و تبیین آیات و تذکرات فطری با صبر و حوصله شگفت انگیز فرستادگان الهی، مردم با حقایق و معارف آشنا شده و با انتخاب خویش به راه هدایت دعوت میشوند.
در تاریخ دعوت انبیا، پیامبری همچون حضرت نوح (علیه السلام)، صدها سال قوم خود را دعوت نمود و با اینکه مردم دعوتش را نمی پذیرفتند او با روحیه خستگی ناپذیر از ارشاد و هدایت دست نکشیده و همچنان آنان را ارشاد می نمود و این رویه را تا ۹۵۰ سال ادامه داد. تا اینکه هنگام عذاب آن قوم عنود و جهول فرار رسید و همه کافران از جمله پسر خود نوح که به کافران پیوسته بود و اتمام حجت نیز بر آنها شده بود، در عذاب الهی غرق شدند.
نباید با ندای فطرت در افتاد و از سخن حق روی برتافت و پیام رسولان الهی را فرو گذاشت و بر چراغ حجت و برهان پرده انداخت و پس از روشن شدن حق، با آن به ستیز برخاست که:
چراغی را که ایزد برفروزد
هرآنکس پُف کند، ریشش بسوزد
برگرفته از کتاب آشنایی با مفاهیم قرآنی
منابع
2 سوره بقره/ آیه 213
3 سوره انعام/ آیه 57
4 سوره مائده/ آیات 44، 45، 47
5 سوره شوری/ آیه 10
6 سوره انعام/ آیه 114
7 سوره نساء/ آیه65
8 تفسیر نوالثقلین ذیل آیه، کافی/ جلد1/ صفحه390
9 سوره نساء/ آیه 60
10 سوره مائده/ آیه 50
11 سوره مائده/ آیه 42
12 سوره شوری/ آیه 13
13 سوره قصص/ آیه 70
14 سوره ممتحنه/ آیه 10
15 سوره انعام/ آیه 57
16 سوره بقره/ آیه 128
17 سوره مائده/ آیه 6 و 48
18 سوره نحل/ آیه 116 تا 118
19 سوره بقره/ آیه 219
20سوره بقره/ آیه 231
21 سوره نور/ آیه 2 و 18 و 20
22 سوره نساء/ آیه 11
23 سوره بقره/ آیه 286
24 سوره نساء/ آیه 165
25 سوره اسراء/ آیه 15
26 سوره شعراء/ آیه 208
27 سوره مائده/ آیه 19
28 سوره انعام/ آیه 130 و 131