از دیگر ماموریت های پیامبران، استقامت و پایداری بر انجام رسالت خویش است: «پس به همین خاطر، تو نیز آنان را به سوی ....
استقامت و پایداری
از دیگر ماموریت های پیامبران، استقامت و پایداری بر انجام رسالت خویش است: «پس به همین خاطر، تو نیز آنان را به سوی این آیین دعوت کن و آنچنان که مأمور شده ای، استقامت نما و از هوا و هوسهای آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده، ایمان آورده ام و مامورم در میان شما به عدالت رفتار کنم.»1
در آیه دیگر، هم پیامبر و هم پیروان او به استقامت دعوت شده اند: «همانگونه که مأمور شده ای، استقامت بورز و پیروان تو نیز استقامت بورزند.»2 دیگر پیامبران الهی نیز همچون موسی و هارون، مامور به استقامت شدهاند و اینکه راه کسانی را که نمی دانند، تبعیت نکنند.3 استقامت و پایداری در راه آیین، بسیار مهم است. زیرا نقشی اساسی در تثبیت و ماندگاری آن دارد.
استقامت، معنای طلب را در خود دارد. یعنی طلب قیام برای هر چیزی که برای راه، لازم و ضروری است. به گونهای که کامل شود و فساد و نقص در آن راه نیابد. قیام به ادای حق توحید و عبودیت با همین واژه از مومنان خواسته شده است: «خدای شما، خدای یگانه است. پس بسوی ادای حق او و ثبات بر روبیت او قیام کنید.»4 این آیه نیز به همین معناست: «آنان که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت ورزیدند.»5
استقامت بر عهد و پیمان نیز مطرح شده است: «بر آنچه از عهد و پیمانها که آنان پایدار ماندند و استقامت کردند، شما نیز استقامت نمایید.»6 در هر حال استقامت قرآنی، پایداری بر راه حق و طلب قیام از خویش برای اداء حقی است که بر اثر ایمان و اعتقاد ایجاد شده است و باید به انجام آن قیام نمود: (وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّریقَهِ)7 در روایاتی مقصود از این آیه و آیه: (إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا) استقامت بر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) دانسته شده8، چرا که صراط مستقیم نیز آنان هستند.9
در قرآن به پاداش استقامت کنندگان در راه حق نیز اشاره شده است. هم پاداش دنیوی و هم پاداش اخروی، بهره مندی از ولایت الهی در دنیا و آخرت، نزول فرشتگان با نوید رفع خوف و حزن و بشارت به بهشتی که به آنان وعده داده شده بود، (إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَهُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّهِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ)10 ولایت و پشتیبانی خداوند برای استقامت کنندگان بزرگترین دلگرمی و عامل اطمینان برای آنهاست.
در آیه دیگر سخن از نزول برکات فراوان بر استقامت کنندگان است که می فرماید: «چنانچه آنان در راه دین استقامت ورزند، آب فراوانی به آنان می نوشانیم (کنایه از وسعت و فراوانی روزی)»11 این تعبیر در قرآن درباره اهل کتاب نیز آمده که اگر برای اجرای کامل تورات و انجیل و اقامه آنها همت بگمارند، از زمین و آسمان برای آنها نعمت و خوراکی خواهد آمد. ( وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ)12
استقامت ورزی انبیا در مسیر دعوت و تبلیغ و نهراسیدن از غیر خدا، عامل توفیق رسالتهای الهی بوده است. «پیامبران پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی می کردند و فقط از او می ترسیدند و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر و پاداش دهنده اعمال آنان است.» (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا)13 اگر می خواستند کمترین ترس و وحشتی به خود راه بدهند، در انجام رسالت خود پیروز نمی شدند. آنها قاطعانه پیش رفتند و آزار مخالفان را به جان خریدار شدند و بی اعتنا به جوسازی ها و گروهها و توطئههای فاسدان و مفسدان به برنامههای خود ادامه دادند و فقط به خدا توکل کردند. چرا که همه حسابها به دست خداست.
مومنان نیز وظیفه مندند استقامت کنند. با توجه به مفهوم استقامت، هر کوتاهی و نقص در عبودیت خدا را، می توان مانع استقامت تلقی کرد. لذا در بعضی از آیات مرتبط با استقامت به چند مانع اشاره شده است: فراموشی یاد خدا،14 پیروی از هوا و هوس،15 پیروی از راه نادانان و ممانعت شیطان از حرکت انسان در صراط مستقیم.16
نرمی و مدارا
«تو ای پیامبر، به واسطه رحمت پروردگار در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی آنها از اطراف تو پراکنده میشدند.»17 از ویژگی های پیامبران، اخلاق نیکو، نرمی و مدارا و مهربانی بوده است. زیرا دعوت به یک راه و روش نو و جذب قلوب به سوی یک دین و آیین، با خشونت و پرخاشگری و سنگدلی حاصل نمیشود.
وقتی خداوند موسی و برادرش هارون را می خواست به سوی فرعون که طغیان کرده و خود را خدا خوانده بود بفرستد، تا او را به آیین الهی دعوت کنند، به آنها توصیه کرد با درشتی و تندی با او صحبت نکنید؛ بلکه با نرمی با او سخن بگویید، شاید متذکر شود، یا از خدا بترسد.18 آنان نیز چنین کردند و مطالب خود را با صراحت اما با نرمی و دلسوزی به او گفتند. تا زمینه برای پذیرش یا خضوع و خشوع او فراهم شود و حجت نیز بر او تمام گردد. چنین بوده است سیره پیامبران.
رفتار مودبانه همراه با عطوفت و مهربانی حضرت ابراهیم (علیه السلام) با عمویش آذر که مردی بت پرست و بت تراش و بت فروش بوده و نتیجتا عامل رواج فساد عقیدتی در محیط محسوب می شده، نشان میدهد که برای نفوذ در افراد منحرف باید از طریق نرمی و ملاطفت همراه با منطقی آمیخته با احترام، محبت، دلسوزی و در عین حال توأم با قاطعیت، استفاده کرد.
او عمویش را پدر خطا کرده و می گوید: «ای پدر! چرا چیزی را می پرستی که نمی شنود، نمیبیند و هیچ مشکلی را از تو حل نمیکند؟! ای پدر! دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است. بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم. ای پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود! ای پدر! من از این می ترسم که از سوی خداوند رحمان، عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی!»19 این روش، درس عملی برای همه هادیان راه الهی است که بتوانند در دلها نفوذ کنند.
خداوند در قرآن پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: «از آنان درگذر (با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر) و به نیکی ها دعوت نما و از جاهلان روی بگرداند (و با آنها ستیزه مکن)20 در آیه دیگر آنجا که صفات بندگان خوب خدا را برمیشمارد، میفرماید: «آنان هنگامی که با امور لغو (سخنان لغو، انسانهای لغو، مجالس لغو و خلاصه هر آنچه لغو است) مواجه میشوند، کریمانه و بزرگوارانه از کنار آن عبور می کند و درگیر آن نمی شوند.»21 مثلا اگر به انسان پستی برخورد کرد، که به او ناسزا گفتند کریمانه گذر کند و با خود بگوید منظورش من نیستم!
همچنین به پیامبر توصیه می نماید: «بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدی را به نیکی ده) که ما به آنچه آنها توصیف می کنند، آگاه تریم.»22 این کرامت اخلاقی را میرساند که پاسخ بدی های دیگران را با خوبی بدهند. چنین آیینی، آیین محبت و عاطفه و رحمت و صفا و عطوفت و مهربانی است؛ این است که همگان را دعوت می نماید که به صلح و آشتی درآیند: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً)23
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «انسان مومن نرم خو، ملایم، با گذشت و دارای اخلاق نیک است.»24 هم خود پیامبر و هم پیشوایان دینی نمونه های بالا و عملی این ویژگی ها بودند. امیرمومنان (علیه السلام) وقتی با ضربت شمشیر زهرآگین به شدت مجروح شدند و در بستر شهادت قرار گرفتند، در وصیت نامه خطاب به فرزندان خویش نوشتند: «ای فرزندان عبدالمطلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید و دست به کشتار بزنید و بگویید امیرمومنان کشته شد. بدانید جز کشنده من، کس دیگری نباید کشته شود. درست بنگرید؛ اگر من از ضربت او مردم، او را فقط یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اعضای او را نبرید. من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هر چند سگ درنده باشد.»25
امام کاظم (علیه السلام) با کسی که از نخلستان او دزدی کرده بود، با ملاطفت سخن گفتند و به او احسان کرده و رهایش کردند و همه خرماها را به او بخشیدند.26 امام حسین (علیه السلام) کنیزکی را که دسته گلی از باغچه چیده و به ایشان هدیه کرده بود را، در راه خدا آزاد نمود و در پاسخ سوال کسی که گفت: آزادی یک دختر، در برابر چند شاخه گل؟! فرمود: خدا این گونه به ما آموخته است، که هرگاه به شما تحیت و درود گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید، یا دست کم به همان گونه پاسخ گویید.27 نیکوتر از درود وی، آزادی اش بود.28
منابع:
1 شوری/ 15
2 هود/ 112
3 یونس/ 89
4 فصلت/ 6
5 فصلت/ 30
6 توبه/7
7 جن/ 16
8 بحارالانوار/ جلد 6/ صفحه 148
9 نورالثقیلن/ ج 1/ ص 21
10 فصلت/ 30
11 جن/ 16
12 مائده/ 66
13 احزاب/ 39
14 جن/ 17
15 شوری/ 15
16 یونس/ 89
17 آل عمران/ 159
18 طه/ 41 تا 46
19 مریم/ 43 تا 46
20 اعراف/ 159
21 فرقان/ 72
22 مومنون/ 96
23 بقره/ 208
24 وسائل الشیعه/ ج 12/ ص 159
25 نهج البلاغه/ نامه 47
26 کافی/ج 2/ ص 108
27 نساء/ 86
28 اعیان الشیعه/ ج1 / ص 579