نمایشگاه غدیر پیام آور نور
غرفه 1
[ بر اساس نقشه غدیر ، ماکت مسیر حرکت از مدینه به مکه و از مکه به جحفه ( غدیر خم ) آماده است و مسول غرفه ابتدا بیان می کند که بر طبق تاریخ پیامبر-صلی الله علیه و آله- چه مسیری را طی فرمودند و با توجه به زمان و روز اجرای برنامه، کاروان حاجیان در کجا قرار دارد .] مجری – اگر به حدود 1400 سال قبل برگردیم، کاروان پیامبر- صلی الله علیه و آله- بر طبق آنچه در تاریخ آمده است ، امروز روز … در منطقه قرار دارند … روز دیگر پیامبر به غدیر خم می رسند.
واقعه غدیر بر طبق تاریخ در سال 10 هجری قمری و روز دوشنبه 18 ذی حجه برابر اول فروردین سال 11 هجری شمسی ( عید نوروز ) و مطابق 18 مارس سال 632 میلادی است .
شیعیان در کتب تاریخ خود به روشنی حادثه غدیر را ذکر کرده اند و خطبه غدیر در کتب زیر می توانید مشاهده فرمایند :
1 – روضه الواعظین
2 – احتجاج ،طبرسی
3 – الیقین، سید بن طاووس
4 – العدد القویه
5 – التحصین، سید بن طاووس
6 – الصراط المستقیم، مرحوم بیاضی
7 – الاقبال، سید بن طاووس
و بررسی سند و متن حدیث غدیر را علمای بزرگی مانند شیخ صدوق ، شیخ مفید ، سید مرتضی ، علامه حلی ، علامه مجلسی ، میر حامد حسین هندی و علامه امینی در کتب خود به طور مفصل آورده اند .بررسی خطبه غدیر ( بر اساس کتاب خطابه غدیر ) [ قسمتهای بیعت تا روز قیامت به صورت ….. مشخص است . ]
در قسمت اول پیامبر ضمن مدح و ثنای خداوند ، معارف توحیدی را بیان می دارند که بسیار زیبا خداوند را به مسلمانان معرفی می فرمایند . ( که بررسی این قسمت را به کسانی که در بحثهای توحیدی مطالعه دارند ، پیشنهاد می کنم . )
در قسمت دوم پیامبر علت جمع کردن مسلمانان و حتی بیرون آوردن اهل مکه از شهر و دیار خود را توضیح می دهند و بیان می دارند که خداوند آیه تبلیغ را نازل فرمود تا پیامبر به صورت علنی مردمان را به ولایت و امامت امیرالمؤمنین و 11 امام دیگر فرا بخواند . جبرئیل سه بار بر پیامبر نازل می شوند و پیامبر از جبرئیل می خواهد که این مسولیت را از دوش پیامبر بردارد ، علت این درخواست در خطبه غدیر آمده است و آن چیزی نیست جز کثرت منافقان و کمی مومنان و باتقوایان که در محضر پیامبر بودند و پیامبر به سخنانی که منافقان و مسخره کنندگان اسلام به پیامبر می گفتند ـ که حتی مورد استناد آیات الهی نیز هست ـ اشاره می کنند تا نشان دهند که درجه نفاق و فعالیت منافقان تا چه حدّ است ، اما دستور صریح می آید که : و ان لم تفعل فما بلغت رسالته : اگر ولایت و امامت را نرسانی رسالت خود را انجام ندادی . و الله یعصمک من الناس خداوند تو را از مردمان حفظ خواهد کرد . ( این آیه و تفسیر آن چهار بار مورد استناد پیامبر- صلی الله علیه و آله- در این خطبه قرار گرفته است )
قسمت سوم پیامبر به روشنی ولایت و امامت را بر هر مرد و زن مسلمان در هر کجا که باشند و درهر زمانی که زندگی می کنند واجب کرده اند و حتی در قسمت چهارم حضرت امیر علیه السلام را بلند کردند و به صورت علنی به مردم معرفی نمودند و باز هم بر مطالب قبل تاکید کردند تا کسی نگوید : ” شنیدم ولی مصداق را ندیدم یا گم کردم . ”
قسمت پنجم باز پیامبر بر تبعیت از ولایت و امامت امامان- علیهم السلام- تصریح می کنند تا حجت را بر هر مرد و زن مسلمان تمام کنند .
قسمت ششم از خطبه غدیر پیامبر- صلی الله علیه و آله- خطر منافقان را به مسلمانان گوش زد می کنند و در این قسمت نسبتا مفصل بر خطر جدی که منافقان می توانند ایجاد کنند اشاره می کنند .
قسمت هفتم به معرفی و مقایسه دو گروه می پردازند دوستان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان اهل بیت- علیهم السلام- .قسمت هشتم رسول خدا- صلی الله علیه و آله- به معرفی آخرین حجت الهی می پردازندو به روشنی نام و صفات حضرت مهدی- علیه السلام- را معرفی می کنند . در کل خطبه بیش از 30 بار به امام زمان- علیه السلام- و صفاتشان استناد می شود و حتی 4 بار نام ایشان یعنی مهدی آورده می شود و صفات و نام های دیگر ایشان چندین بار مورد استفاده قرار می گیرد .
قسمت نهم و یازدهم پیامبر به اهمیت بیعت با امیر المومنین- علیه السلام- و فرزندان معصوم از نسل ایشان و امامان دوازده گانه توجه می دهند و مردم را از اینکه بیعت خویش را بشکنند برحذر می دارند .
قسمت دهم هم پیامبر با اشاره به برخی احکام می فرمایند که حلال و حرام رسول خدا- صلی الله علیه و آله- تا روز قیامت تغییر و تبدیلی ندارد و هر کس در این مورد سوالی داشت و فراموشی برایش پدید آمد باید به حضرت امیرالمومنین- علیه السلام- مراجعه کند .
بهر حال خطبه غدیر که بیش از یک ساعت در گرمای عربستان طول کشید ، بزرگترین همایش مسلمانان تا به آن روز بود که پیامبر در آن بیش از 50 بار به ولایت امیر المومنین اشاره کردند .
بیش از 20 آیه در وصف امیرالمومنین- علیه السلام- و دشمنان ایشان اشاره کردند .
صفات و فضائل امیرالمومنین را در بیش از 40 مورد بیان کردند و حتی به احادیث مشهوری مانند حدیث ثقلین ، منزلت و یوم الدار اشاره می نمودند تا مطلب بر هر کج فهمی فهمانده شود و هر جاهلی آگاه گردد اما با تمام این تصریحات تنها 70 روز بعد مسلمانان نقص عهد کردند و در سقیفه فرمایشات پیامبر- صلی الله علیه و آله- را نادیده گرفتند و به جای وحدت و محبت ، اختلاف و کینه را انتخاب کردند ، که تا روز ظهور ولی عصر- علیه السلام- پا بر جاست .
غرفه2 : فراموشی غدیر؛ چرایی آن؟!
_ تابلوی جمعیت نمازگزاردرمسجد الحرام
مجری _برای هرکسی که مشرف شده؟با دیدن این تصویر یاد آورخاطراتی زیبا از آن سفراست.خانهً با ابهت خدا، کعبه ، مسجدالحرام ، حجرالاسود، طواف،سعی بین صفا ومروه ،…
همه و همه مکانهایی هستند که علاقمندان ودلباختگان آن دیار وهرسفرکرده ای درکنار هر یک از آنان خاطرات معنوی دارند و دل سفرکردگان را به پرواز در می آوردوهرسفرنکرده ای آرزوی همراهی این جمعیت را درهنگام نمازمی کند.اما برای هر سفر نکرده ای:
به دیده اگر رخصت تماشا نیست
نبسته است کسی شاه راه دلها را
پس اجازه بدهید ، باز هم بر توسن خیال بنشینیم و خود را در کنار این جمعیت نمازگزار قرار بدهیم. خانه خدا پیش روست و شما نظاره گر آن هستید . دوست دارید دل به نماز بدهید و با جمعیتی که همه به یک سو و در مقابل یک خدا قرار دارند ، نماز بگزارید . دست را بالا می برید الله اکبر می گویید. اما چرا یکی دستها را می بندد ، چرا یکی شما را به جرم گذاشتن مهر ،کافر می داند و مهر را بت شما قلمداد می کند . چرا یکی شیعه است آن دیگری سنی حنفی سومی حنبلی ،چهارمی پیرو مالک و پنجمی خود را مقلد شافعی می داند .
باز به خودتان می آیید . مگر 1400 سال پیش پیامبر- صلی الله علیه و آله وسلم- پس از بازگشت از سفر همین کعبه و در کنار آبگیر خم نفرمود:” مَعاشِرَ الناس ما قَصَّرت فی تبلیغ ما انزل الله إلیَّ ” : ” ای مردمان : من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکردم.”( به خطبه غدیر مراجعه کنید. )
مگر پیامبر برای اینکه مسلمانان همانند پیروان حضرت موسی- علیه السلام- و حضرت عیسی- علیه السلام- دچار اختلاف و چند دستگی نشوند ،در همین خطبه غدیر،12 امام را برای طول تاریخ تا به قیامت ، معرفی نکردند،تا با تمسک به آنان در کنار قرآن گمراه نشویم ! حدیث ثقلین را به یاد بیاورید .
اگر پیامبر ما در رساندن آنچه خداوند نازل کرده است ،کوتاهی نکرده و اگر میراث پیامبر و وصیت پیامبر در حدیث ثقلین مشخص شده _ که همانا قرآن و عترت است _ پس چرا این همه اختلاف! اگر کار پیامبر کامل است ،پس چرا این همه نقص و نقض در میان پیروان ! اگر خدا یکی است ،قبله این مسلمانان یکی است ،پیامبرشان یکی است ،پس چرا این همه قلوب متفرق و متشتت !!
مگر ما شیعیان ادعا نمی کنیم ،پیامبر نام 12 جانشین خود برای ثبت در تاریخ اسلام و ایجاد پایگاهی همیشگی برای رفع اختلاف معرفی نکردند!! مگر ما ادعا نمی کنیم پیامبر در همین خطبه غدیر بارها بر رافع اختلاف بودن امیرمؤمنان و فرزندانش اصرار نکردند؟! مگر ما ادعا نمی کنیم پیامبر نه تنها بار ها در خطبه غدیر از جانشینی امیر المومنین سخن گفتند،بلکه در همین خطبه 20 بار نام آخرین حجت خدا را بر زبان آورند تا مردم با رجوع به آن حجت الهی ،از تفرقه به دور مانند . راستی چرا غدیر با وجود حداقل 000/120 مسلمان که آن خطبه را شنیدند و فراموش شد.
تاریخ طبری
اجازه بدهید بار دیگر مرغ خیال را به سال 311 هجری قمری ببریم . به 1100 سال پیش ،در این سال نویسنده ای بزرگ به نام محمد بن جریر طبری از دنیا می رود و کتب فراوانی از جمله کتاب تاریخ و تفسیر از خود به یادگار می گذارد . در جلالت قدر و منزلت علمی طبری همین بس که کتاب تاریخ او از جمله 10 تاریخ معتبر اهل سنت است و کتاب تفسیرش از تفاسیر مهم به شمار می رود .
سالی نیست که بگذرد و کتب او در چاپخانه های کشورهای عربی در قاهره ، اسکندریه ، حلب ، دمشق ، بیروت ، مکه ، مدینه ، و حتی هند و پاکستان چاپ نشود . جالب آن است که شهرت این کتاب باعث شده که برای استفاده علاقمندان فارسی زبان ، مترجمان آن را به فارسی هم ترجمه کرده اند .
فهرست کتاب او ، به دقت نویسنده و احاطه او بر تاریخ و ظرائف آن حکایت می کند . برای مثال در فهرست جلد 4 ترجمه فارسی چنین می خوانیم .
– غلامان آزاد شده پیامبر
– دبیران پیامبر خدا
– اسبان پیامبر خدا
– استران پیمبر خدا
– شتران پیمبر خدا
– شتران شیری پیمبر خدا
– بزان شیری پیمبر خدا
– شمشیرها ، کمان ها ، نیزه ها ، زره ها و سپرهای پیامبر خدا: هر یک با نام ، نشان و خصوصیات خود معرفی می شوند .
اما در کمال تعجب و در نهایت تاسف این نویسنده نکته سنج و دقیق زمانی که در همین جلد به ماجرای حجه الوداع می رسد که تنها حج پیامبر و اولین و آخرین حج رسول خدا- صلی الله علیه و آله- است ، تنها در کمتر از یک صفحه توضیح می دهد و در این توضیح ناقص نه تنها هیچ اشاره ای به خطبه های متعدد پیامبر در طول سفر حج نمی کند ، بلکه مهمترین خطبه پیامبر در این سفر یعنی همان خطابه غدیر را که بزرگترین همایش مسلمانان بود و بیشترین مخاطب را در زمان حیات رسول خدا- صلی الله علیه و آله- داشت ، نادیده می گیرد .
– نویسنده ای که شتران شیری و غیر شیری رسول خدا را تفکیک می کند ، چگونه غدیر را فراموش کرده است ؟
– آیا خطبه غدیر از نام بزهای پیامبر ، برای هدایت انسان ها ، بی ارزش تر است ؟
– مگر پیامبر نفرمودند :” فلیبلغ الحاضر الغایب و الوالد الولد الی یوم القیامه “: ” یعنی این خطبه را تک تک حاضران به غایبان برسانند و پدران به فرزندان بگویند تا روز قیامت ” آیا طبری خود را مخاطب این جمله پیامبر نمی داند یا اینکه در نرساندن این پیام ، نظر خودش را بر نظر پیامبر- صلی الله علیه و آله- مقدم میداند !!
تفسیر طبری
البته حذف روایات و خطبه های پیامبر- صلی الله علیه و آله- در مورد امیر المومنین ( علیه السلام ) از سوی طبری و کسانی که به بیعت الهی غدیر اعتقادی نداشتند مطلب تازه ای نیست ؛ و به خصوص زمانی که صحبت از جانشینی پیامبر- صلی الله علیه و آله- می شود .طبری در تاریخ خودش ، به ماجرایی که در تاریخ به اسم یوم الدار مشهور است ، اشاره می کند . ماجرایی مربوط به سال های آغازین دعوت نبوی. به دستور خداوند و بر طبق آیه ” و انذر عشیرتک الاقربین “یعنی: نزدیکانت را به سوی خداوند دعوت کن .” پیامبر- صلی الله علیه و آله- مهمانی ترتیب می دهند و پس از اطعام میهمانان ، خطبه ای می خوانند و در انتها می پرسند :” چه کسی حاضر است مرا یاری کند تا برادر من ، وصی من و خلیفه من در میان شما باشد ؟ ” تنها کسی که دست بلند می کند امیر المومنین- علیه السلام- هستند که نوجوانی 13 ساله بودند. این سوال و جواب سه بارتکرار می شود تا آنکه پیامبر- صلی الله علیه و آله- می فرمایند: ” ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا”
بدرستیکه این جوان برادر من ، وصی من ، و خلیفه من در میان شماست ، پس به سخنانش گوش کنید و اطاعتش نمایید.
طبری این روایت را در کتاب تاریخ خود به طور کامل می آورد ، اما همین نویسنده ، همین داستان را در کتاب دیگر خود تفسیر طبری خویش ذیل آیه ” و انذر عشیرتک الاقربین ” : ” نزدیکانت را به سوی خدا بخوان ” می آورد اما فرمایش اصلی رسول خدا و نتیجه مهم این ماجرا را چنین تغییر می دهد :
” ان هذا اخی و کذا و کذا ” بدرستیکه این جوان برادر من و چنین و چنان است .
وی دو عبارت حساس “وصیی” و ” خلیفتی ” را حذف می کند . او حدیث را فراموش نکرده و آن را کاملا می داند چون در کتاب دیگر خود آن را به صورت کامل آورده است .
تاریخ ابن کثیر
حدود 4 قرن پس از طبری ، ابن کثیر عالم مشهور اهل تسنن و متوفی 774 ه . ق در کتاب تاریخ خویش که در مقدمه این کتاب اشاره می کند کتابش برگرفته و خلاصه تاریخ طبری است ، وقتی به ماجرای یوم الدار و حدیث مذکور می رسد ، به جای آوردن عبارت درست از تاریخ طبری ، به تفسیر طبری مراجعه می کند و عبارت ناقص را به این صورت می نویسد :
” ان هذا اخی و کذا و کذا ” ” بدرستیکه این جوان برادر من و چنین و چنان است … ” و باز هم حذف فضیلتی از فضائل امیر المومنین ، او در کتاب تفسیر خودش نیز این حدیث را به همین صورت ناقص می آورد.
باز هم این اتفاق از سوی نویسنده معاصر مصری و وزیر سابق فرهنگ مصر ، دکتر حسنین هیکل اتفاق می افتد . او در چاپ اول کتاب خود به نام ” حیاه محمد ” یا ” زندگی حضرت حضرت رسول- صلی الله علیه و آله- ” داستان یوم الدار را ناقص نقل می کند و در چاپ های بعدی کل روایت را حذف می کند و فرهنگ خود را نشان می دهد و صداقت خویش را به رسول خدا- صلی الله علیه و آله- مشخص می کند .
تغییر عبارات ، حذف وقایع و سخنان پیامبر- صلی الله علیه و آله- در مورد امیر المومنین و فرزندان او به حدی است که هر انسان منصفی را به تعجب می اندازد و گاه از سر تاسف به خنده وا می دارد .
بخاری در کتاب خود که صحیح نام دارد و برترین کتاب نزد مسلمانان غیر شیعی است تا آنجا که برخی به گزاف به آن لقب “عدل القرآن ” = “معادل و قرین قرآن ” داده اند در باب “الصلاه علی النبی ” چنین روایت می کند :
از پیامبر پرسیدندیا رسول الله چگونه بر تو صلوات بفرستیم ؟
پیامبر- صلی الله علیه و سلم- فرمودند: هر گاه خواستید برمن صلوات بفرستید بگویید:- صلی الله علیه و آله و سلم- .
بخاری نقل میکند پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- فر مودند: هنگام صلوات بر من بگویید: صلی الله علیه و آله و سلم و خود او “وآله ” را فراموش می کند و آل پیامبر و خاندان پیامبر را ندیده می انگارد و خنده و تعجب هر خواننده ای را سبب می شود .
گاهی مخالفت باخاندان رسول خدا- صلی الله علیه و آله- علاوه بر تعجب ، فطرت های پاک وآگاه را جریحه دار می کند و قلب هر انسان منصفی ـ و نه مسلمان ـ را به درد می آورد . فخر رازی از علمای غیر شیعه و از اندیشمندانی که به غدیر و بیعت الهی آن بی توجه هستند- در بررسی ماجرای کربلا و به عنوان نتیجه گیری می گوید : ” هیچ کس حق ندارد یزید را لعنت کند چرا که شاید خدا او را بخشیده باشد و در نتیجه هر کس وی را لعنت کند ، در جهنم خواهد بود . ”
امیرعلی شیرنوایی ، شاعری آزاده و شیعی مذهب و وزیر در مقابل این سخن مستبدانه ، مغرضانه و غیرمنصفانه و در مقام پاسخ ، دو بیت شعر می سراید :
ای که گفتی بریزید و آل او لعنت مکن
تا که شاید حقتعالی کرده باشد رحمتش
آنچه او با آل احمد کرد و بخشیدش خدای
هم ببخشاید ترا گر کرده باشی لعنتش
آقای فخر رازی ، اگر رحمت خدا آن قدر وسیع است که یزید را هم در بر میگیرد ، چگونه کسی را که از این عمل قلب و زبانش به درد آید را شامل نمی شود . یزید و آن عملش با فرض توبه مستحق بخشش است و من و لعنم نیست !!
بگذارید حالا که مقوله شعر است از لسان شاعر شیعی مذهب کسائی مرْوَزِی متولد سال341 هجری قمری چنین بگوئیم :
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وآن زین العابدین
مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین
دامن اولاد حیدر گیروازطوفان مترس
گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین
کتمان میراث داران غدیر و فراموشاندن آگاهانه موعودهای دوازده گانه غدیر خم ، آخرین یادگار و آخرین موعود غدیر خم را نیز شامل می شود : مهدی- علیه السلام- . حدیث مشهور ” المهدی حق و هومن ولد فاطمه ” : یعنی ”
مهدی حق است و او از فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیهاست ” به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط چهار عالم اهل تسنن نقل شده است :
ابن حجر عسقلانی متوفای 973در الصواعق المحرقه
متقی هندی متوفای975 در کنز العمال
شیخ محمد بن علی الصبان متوفای1206 در اسعاف الراغبین
شیخ حسن عدوی جزاوی مالکی متوفی 1303 در مشارق الانوار
هر 4 عالم متفقا تصریح کرده اند که حدیث یاد شده یعنی : ” مهدی- علیه السلام- حق است و از فرزندان حضرت زهرا- سلام الله علیها- است ” را از کتاب صحیح مسلم نقل کرده اند . از آنجا که مسلم نیشابوری کتاب خود را در قرن سوم نگارش کرده است ، معلوم می شود حدیث یاد شده تا سال 1303 هجری قمری در کتاب صحیح مسلم بوده است . اما در چاپ های امروزی صحیح مسلم اثری از حدیث یاد شده نیست و دست های نا پاک به بهانه استفاده نکردن شیعیان از این حدیث در اثبات حقانیت اولاد حضرت زهرا -سلام الله علیها- آخرین موعود غدیر ، آن را حذف کرده اند .
این مطالب وظیفه ما را نسبت به میراث داران غدیر سخت می کند ، چرا که اگر دشمنانی از روی عناد و دشمنی و مسلمانانی از روی جهل ، غدیر را فراموش کردند ، ما باید پیام غدیر را به دیگران برسانیم ، چرا که پیامبر-صلی الله علیه و آله- فرمودند :
” فلیبلغ الحاضر الغایب و الوالد الولد الی یوم القیامه ”
پس باید حاضران به غایبان برسانند و پدران به فرزندان بگویند تا روز قیامت ”
غرفه 3 : فراموشی غدیر ؛دستاوردها
فراموشی غدیر و فراموشی بیعت الهی در آن روز،مساله ای صرفا تاریخی نیست که گمان کنیم ، مربوط به 1400 سال پیش است.بلکه این فراموشی تبعاتی ماندگار در طول تاریخ دارد . تبعات فردی و اجتماعی این فراموشی را ابتدا خود پیامبر(صلی الله علیه و آله ) در خطبه غدیر فرمود ؛ پیامبر در خطبه غدیر به این آیه استفاده کردند .
آیه اول : الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا
امروز دینتان کامل شد و نعمت بر شما گشت و خداوند از اسلام به عنوان دین شما راضی نشد .بلافاصله پیامبر آیه دوم را تلاوت کردند :” ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخره لمن الخاسرین ”
” و هر کس غیر از اسلام دینی را برگزیند از او قبول نمی شود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود .
پس اولین اثر فراموشی غدیر، ایجاد و شکل گیری دینی است که رضایت الهی در آن نیست و ارکان آن دین و اجزاء آن،مورد پذیرش خداوند نخواهد بود.توحید،نبوت و امامت در چنین دینی رنگ خدایی نخواهد داشت،چرا که مورد قبول و رضایت خدا نیست و در نتیجه اولین دستاورد فراموشی غدیر که اختلاف پس از رسول خدا- صلی الله علیه و آله- است ، به روشنی قابل پیش بینی است ؛ لذا است که صدیقه کبری- سلام الله علیها- ، در خطبه قدکیه که پس از شهادت رسول خدا- صلی الله علیه و آله- ایراد فرمود ، چنین گفتند :
طاعتنا نظاما للمله و امامتنا امانا من الفرقه .
اطاعت و پیروی از ما سبب نظم مردم است و پیشوایی و امامت ما مانع از جدایی و تفرقه می شود .ایشان در همین خطبه وعده اختلاف را به مردم به سبب عدم قبول خلافت و امامت امیرالمومنین- علیه السلام- دارند و با کمال تاسف این اختلاف در اساسی ترین اصول نیز رخنه کرد .نتیجه فراموشی غدیر در توحید و خداشناسی
بررسی بسیار کوتاهی در کتب کسانی که امامان معرفی شده غدیر را فراموش کردند می کنیم .
الف) سلیمان بن مقاتل در کتاب الاسماء چنین می گو ید :” خداوند زمانی که خواست خود را بیآفریند اسبهای عربی را آفرید و آنان را به حرکت در آورد و به تاخت وادارشان ساخت و آن گاه خود را از عرق اسبها آفرید .
در صحیح بخاری ، برترین کتاب در مکتبی که به آرمان های غدیر و موعودهای دوازده گانه غدیر اعتقادی ندارد ، از توحید تعاریفی می دهند که هر انسان عاقلی از سر تاسف به خنده می افتد و فطرتا می یابد که خدا چنین صفاتی ندارد .
بخاری در کتاب صحیح خود در فصل التوحید می نویسد : خداوند در روز قیامت پایش را در جهنم قرار می دهد و فشار می دهد تا جهنم جای بیشتری باز کند و ما حصل این فشار صدای قط قطی است که از جهنم بر می خیزد .
در همین کتاب خداوندی معرفی می شود که دارای دست ، انگشت ، پا و صورت است . خداوندی که می خندد ، می نشیند ، ساق پایش را نشان می دهد ، …
اگر ما دین خود را برترین دین می دانیم ، نمی توانیم با چنین توحیدی دین خود را به جهانیان معرفی کنیم . با کمال تاسف همان گونه که دین یهود دچار تحریف شد و در تورات می خوانیم که خداوند با حضرت یعقوب کشتی گرفت و مغلوب شد و حضرت یعقوب خدا را رها نکرد تا از خداوند قول گرفت که نبوت در فرزندانش بماند ؛ همان گونه که دین مسیح تحریف شده تا آنجا که خدا را به سه جزء پدر ، پسر ، و روح القدس تقسیم کردند و حضرت عیسی- علیه السلام- را پسر خدا خوانند ؛ به همان صورت آنانکه از پیامبر و خاندان او فاصله گرفتند در توحید به گمراهی رفتند . اگر اینان به خطبه غدیر پیامبر- صلی الله علیه و آله- توجه داشتند ، توحید پیامبر را چنین می آموختند ؛ پیامبر در وصف خداوند در ابتدای خطابه غدیر چنین می فر مایند :
جل عن ان تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف و الخبیر . لا یلحق احد وصفه من معاینه و لا یجد احد کیف هو من سر و علانیه الا بما دل عزوجل علی نفسه .
خداوند برتر و بالاتر از آن است که چشمها او را درک کنند ولی او چشمها را درک می کند و او لطیف و آگاه است هیچ کس نمی تواند با دیدن او را وصف کند و هیچ کس به چگونگی او دست چه در سرّ و چه در آشکار دست نمی یابد مگر به آنچه خداوند عزوجل راهنمایی کرده است .
نتیجه فراموشی در نبوت، فراموشی غدیر در فهم از مبانی نبوت نیز تاثیر عمیق گذاشته است . در مکتب اهل بیت- علیهم السلام- ، پیامبران معصومند و رفتار و کردارشان سر مشق مردمان عصرشان بوده است .
اما در مکتبی که به آرمان های غدیر بی توجه است ، انبیاء و نبوت به گونه ای دیگر تعریف می شود .
در کتاب صحیح بخاری باب ” وفاۃ موسی “و در کتاب صحیح مُسلِم ـ برترین کتاب نزد اهل سنت پس از صحیح بخاری ـ در باب ” فضائل موسی ” ماجرای کتک خوردن عزرائیل ملک مقرّب الهی توسط حضرت موسی پیامبر اولوالعزم خداوند چنین آمده است :ابو هریره از بزرگان حدیثی اهل سنت می گوید : ملک الموت برای گرفتن جان حضرت موسی- علیه السلام- به نزد آن حضرت آمده و با خوردن یک سیلی محکم از آن حضرت به پیشگاه الهی باز گشت و گفت : خداوندا مرا نزد کسی فرستادی که قصد مردن ندارد . خداوند هم به عنوان جایزه به عزرائیل گفت باز گرد به موسی بگو دستت را بر پشت گاو بگذار ، به مقدار هر مویی ، که زیر دستت قرار گیرد ، یک سال به عمرت اضافه خواهد شد . حضرت موسی پس از آگاهی از این لطف الهی ، پاسخ داد : بعد از این همه عمر، چه می شود ؟ پاسخ آمد که مرگ خواهد بود . حضرت موسی- علیه السلام- گفت : بنا بر این همین حالا آماده مرگم .
باز همین ابو هریره ، در همان دو کتاب ، حدیثی نقل شده است : مورچه ای، پای یکی از پیامبران الهی را نیش می زند و آن پیامبر در مقابل لانه مورچگان را به آتش می کشد و این بار از طرف توبیخ می شود که : آیا به جهت نیش یک مورچه ، امتی را که تسبیح می گویند آتش می زنی !!
با کمال تاسف این داستان سرایی ها و هتک حرمتها ، شخص رسول خدا- صلی الله علیه و آله- را نیز هدف قرار می دهد .
امیر المومنین- علیه السلام- که پرورش یافته دامان رسول خدا- صلی الله علیه و آله- است ، ودرسفروحضر ، در خلوت و آشکار همراه و یار پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله- است ، در نهج البلاغه چنین وصف می کند :
” فهو امام من اتقی و بصیره من اهتدی سراج لمع ضوءه و شهاب سطح نوره و زند برق لمعه ، سیرته القصد ، و سنته الرشد و کلامه الفصل و حکمه العدل ” (خطبه 93 نهج البلاغه فیض الاسلام)
حضرتش هر تقوی پیشه ای را امام و هر هدایت جویی را بینش است . چراغی است درخشان ، شهابی است با نوری خیره کننده و درخش سنگ آتش زنه ای است ظلمت سوز .
سیره اش تعادل ، سنت او تکامل ، سخن وی مرزگذار ، و داوری حضرتش تمام است .
پیامبری که به تصریح قرآن ” ما ینطق عن الهوی ” است : از روی هوی سخن نمی گوید ؛ پیامبری که به وصف امیر المومنین سنتش تکامل است ؛ در مکتب آنانی که غدیر را اعتقادی ندارند به فراموشی ، بی خردی و عدم حیا متهم می شود . پیامبری که آیات الهی را اشتباه می خواند ، در نبوت خویش شک می کند ، مسحور سحر می شود و کارهایی می کند و احکامی می گوید که نباید بگوید . سخن خویش را تغییر می دهد و حتی به رفتار کو دکانه متهم می شود .
اجازه دهید تنها به یک حدیث اشاره کنیم : ” عایشه نقل می کند : پیامبر در بستر بیماری بود که علیرغم نهی پیغمبر که به او دارو بدهیم ما در دهان پیغمبر دارو ریختیم ، پیامبر به هوش آمدند و از مزه دهانشان فهمیدند که ما به ایشان دارو خوراندیم .
ایشان همه حضار را مجبور کردند که دارو را به دهان بریزند ـ در جای دیگری اضافه شده : و حتی یکی از همسران پیامبر- صلی الله علیه و آله- که روزه بود نیز مجبور شد دارو را بخورد . ” با کمال تأسف این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است و تحت عنوان حدیث “لدود” مشهور است .
این رفتار پیامبر- صلی الله علیه و آله- را که نعوذ بالله کودکان انجام می دهند ، مقایسه کنید با آنچه خداوند در قرآن در وصف جلالت قدر پیامبرش می فرماید و مقایسه کنید با فرمایش امیرالمومنین- علیه السلام- در شان پیامبر- صلی الله علیه و آله- . مقایسه کنید با فرمایش پیامبر- صلی الله علیه و آله- در غدیر خم آنگاه که فرمودند :
” نبیّکم خیر نبی و وصیّکم خیرُ وصیّ و بنوه خیر الاوصیاء ”
پیامبرتان بهترین پیامبران و وصی پیامبرتان بهترین وصی و فرزندانش بهترین اوصیاء الهی اند .
و مقایسه کنید با این فرمایش در خطبه غدیر :
” معاشر الناس و کل حلال دللتکم علیه و کل حرام نهیتکم عنه فانی لم ارجع عن ذلک و لم ابدّل ”
ای مردمان ، هر حلالی که شما را بدان راهنمایی کردم و هر حرامی که شما را از آن نهی نمودم ، هرگز از آن بر نگشته ام و تغییر نداده ام .
گویا همان دستهایی که سعی در حذف فضائل اهل بیت داشته ، کارخود را با وارد کردن چنین مطالبی در نبوّت تکمیل کرده است .
دیدگاه این دو مطلب و این دو مدرسهُ اعتقادی قابل جمع نیست .
و عجب تر از همه اعتقاد به امامت در مکتب بی اعتقادان غدیر است ، آنان با اینکه روایت می کنند :
” من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته کفر و نفاق .”
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ منافقان و کافران مرده است .
با اینکه روایت می کنند پیامبر- صلی الله علیه و آله- فرمودند :
جانشین من دوازده نفرند و همگی از قریش هستند .
و این احادیث در مکتب معتبرشان از جمله صحیح بخاری و مسلم وجود دارد ، اما زمانی که صحبت از مصداق می شود ، چون کلام روشن کننده رسول خدا را در غدیر خم نادیده گرفتند ، چنین می گویند :
امامت و حاکمیت بعد از رسول خدا- صلی الله علیه و آله- به سه صورت محقق می شود :
1- خلیفه جانشین خویش یعنی خلیفه بعد را تعیین کند .
2- خلیفه به انتخاب مردم تعیین می شود .
3- خلیفه به زور شمشیر و پیروزی نظامی خلافت را به دست آورد .
هرگاه کسی به یکی از راههای گفته شده به خلافت رسید ، بر عموم مسلمانان واجب می شود که او را بشناسند و این خلیفه از دیدگاه اهل سنت همان امام زمانی می شود که اگر شناخته نشود ، مسلمانان به مرگ کفر و نفاق می میرند !!
در کتب بی اعتقادان به غدیر آمده است : ” از امیر و خلیفه اطاعت مطلق کن ، اگر چه بر پشتت بکوبد و مالت را ببرد ؛ تو باید فرمان ببری و گوش به دستورش بسپاری ! ” این حدیث در صحیح مسلم است که در شرح آن یکی از شارحین گفته است :
روایت فراوان این مطلب را اثبات می کنند و از آن گذشته اهل سنت اجماع و اتفاق دارند که زمامدار ، حتی با فسق و فجور از امامت عزل نمی گردد .
برخی از اهل سنت ، که مواعید غدیر را نشناختند ، در تعیین مصداق برای جانشینان رسول خدا- صلی الله علیه و آله- – که خود حضرت 12 نفر فرمودند – چنین توجیه کرده اند :
آنان 4 خلیفه راشد را به همراه 11 خلیفه از بنی امیه و 37 خلیفه از بنی عباس نام برده اند و گفته اند هر کس 12 نفر از این بین انتخاب کند ، بی آنکه ملاک درستی برای انتخاب داده باشند . در میان این اسامی نام معاویه ، یزید ، عبد الملک ، منصور دوانیقی ، متوکل ، … که همگی قاتلان ائمه علیهم السلام هستند ، مشاهده می شود .
دیگری می گوید اگر بخواهیم بین اینان ، آنچه مد نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) باشد را انتخاب کرده باشیم جز 5 نفر نمی شود : 4 خلیفه نخست و عمربن عبد العزیز و سپس به صراحت می گوید که معنای حدیث را نمی فهمم .
فرد دیگری می گوید آن امامان دوازده گانه که پیامبر- صلی الله علیه و آله- فرمودند لزوما پشت سر هم نیستند و می توان بین آنها فاصله باشد و در نتیجه امکان دارد ، زمانی باشد و امامی نباشد .
برخی در ادامه همین نظر گفته اند چهار خلیفه آمده اند و بقیه در آینده خواهند آمد .
عده ای از بزرگان اهل سنت نیز ناچار شده اند امامان دوازده گانه ای که شیعه به آن معتقد است را بپذیرند تا بتوانند به این حدیث پیامبر- صلی الله علیه و آله- عمل کنند ، که ما به جهت وقت محدود اسامی این گروه از علما را اشاره می کنیم و یک مورد را بیشتر توضیح می دهیم .
غرفه4 ” امامت همیشگی” غدیر مساله ای صرفا تاریخی نیست که بگوئیم این واقعه برای 1400 سال پیش است ؛ چون که پیامبر فرمودند . حاضران به غایبان رسانند و پدران به پسران بگویند ” الی یوم القیامه ” : تا به روز قیامت .
پیامبر- صلی الله علیه و آله- در خطبه غدیر امامان را برای طول تاریخ معرفی کردند و فرمان دادند به سوی آنان برویم در هر زمان و در هر مکان پس در این صورت روز قیامت مصداق فرمایش پیامبر- صلی الله علیه و آله- بر روی زمین باید باشد . حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله ) در خطبه غدیر فرمودند : علی و پاکان از فرزندان او قرین قرآن هستند و جدایی ندارند : ” لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ” قرآن و اهل بیت- علیهم السلام- تا زمانی که در بهشت و در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند ، جدایی ندارند و جدا نا شدنی هستند . لذا تا روز قیامت که قرآن کتاب دین جاوید اسلام است باید اهل بیت- علیه السلام- هم همواره باشند . – و این همان متن حدیث ثقلین هست که پیامبر در ماجرای حجه الوداع حداقل 5 بار در خطبه های عمومی متذکر شدند –
حالا با این دید ببینید چگونه پیامبر- صلی الله علیه و آله- از مسلمانان و از تک تک حاضران در غدیر ابتدا به زبان بیعت می گیرند که به امامت تمامی ائمه- علیهم السلام- اقرار کنند ؛و سپس بیعت به صورت علنی از تک تک حاضران گرفته می شودبیعتی با خدا و رسول :
معاشر الناس ، انکم اکثر من ان تصافقونی بکف واحدفی وقت واحد
ای مردم ، شما بیش از آنان هستید که با یک دست و در یک زمان با من بیعت کنید
و قد امرنی الله عزوجل ان آخذ من السنتکم الاقرار بما عقدت لعلی امیر المومنین
پس پروردگارم مرا مامور کرده است که از شما اقرار گیرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی امیرالمومنین
ولمن جاء بعده من الائمه منی و منه* ، … فقولوا باجمعکم : انا سامعون مطیعون راضون *
و امامانی که بعد از او می آیند که از نسل من و اویند . * پس همگی چنین بگوئید: ما شنیدیم و اطاعت کردیم و راضی هستیم
لما بلغت عن ربنا و ربک فی امر امامنا علی امیر المومنین و من ولدت من صلبه من الائمه ×
درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت بما رساندی درباره امر امامت اماممان علی امیر المومنین و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند
نبایعک علی ذلک بقلوبناو انفسنا و السنتناو ایدینا *
بر این مطلب با قلب هایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می کنیم
علی ذلک نحیی و علیه بموت و علیه نبعث * … و لا نرجع عن العهد و لا ننقص المیثاق *
بر این زنده ایم و با آن می میریم و با آن محشور می شویم * از این قول بر نمی گردیم و این پیمان را نمی شکنیم *
وعظتنا بوعظ الله فی علی امیر المومنین و الائمه الذین ذکرت من
تو ما را به موعظه الهی نصیحت نمودی درباره علی امیر المومنین و امامانی که گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اویند *
الحسن و الحسین و من نصبه الله بعدهما .
حسن و حسین و آنانکه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است *
فالعهد والمیثاق لهم ماخوذ منا من قلوبنا و انفسنا و السنتنا و ضمایرنا وایدینا .*
پس برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد از قلبهایمان و جانهایمان و ضمایرمان و دستهایمان*
من ادرکها بیده و الا فقد امر بلسانه .
هر کس توانست با دست بیعت می نماید و گرنه با زبانش اقرار می نماید .
پس پیامبر برای تک تک امامان از فرد فرد مسلمانان – نه تنها در غدیر بلکه در طول تاریخ – بیعت گرفتند و همان گونه که نماز بر تک تک مسلمانان واجب شد تا روز قیامت ولایت و محبت تک تک اهل بیت- ئعلیهم السلام- بر مسلمانان واجب گردید . همان گونه که هر کار نیکو و معروفی که پیامبر امر کردند و هر کار زشت و منکری که پیامبر نهی فرمودند تا روز قیامت معروف و منکر است ، به همان گونه به ولایت و محبت اهل بیت- علیهم السلام- امر نمودند و حتی بالاتر از ایشان در خطبه غدیر فرمودند :
لا امر بمعروف و لا نهی عن منکر الا مع امام معصوم *
هیچ امر به نیکی و معروف نمی شود و هیچ نهی از منکری نخواهد بود مگر با امام معصوم *
و این مطلب مطلبی نیست که تنها در غدیر باشد ، بلکه شما در متون دیگر اسلام هم آن را می بینید و حتی در مورد آخرین موعود غدیر ، امام زمان- علیه السلام- ، این مطلب به روشنی آمده است .
شما در دعای عهد ، با امام زمان خود هر روز و هر صبح چنین عهد و پیمان می بندید .
اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ما عشت من الایامی عهدا و عقدا و بیعه له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابدا
خداوندا من در سپیده دم این روز و برای تمام روزهای زندگیم ، عهد و پیمان و بیعتی را که بر گردن من است، تجدید می کنم ، من هیچ گاه از این عهد روی برنمی گردانم و آن را از بین نخواهم برد.
شما در زیارت آل یس چنین امام زمان علیه السلام را زیارت می کنید:
السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه ووکده
سلام بر تو ای پیمان خدا که آن را ستانده و محکم گردانده است.
این عهد و این پیمان ادامه ی همان پیمان و عهد غدیر است که گرفته شده و محکم گردیده است. عهدی الاهی
این عهد و پیمان چیست؟ اصولا این عهد و پیمان چه وظایفی را به همراه دارد؟ آیا ما تابه امروز بر سر این عهد و پیمان استوار بودیم یا نه؟ اجازه بدهید با مثال و داستان پاسخ را پیدا کنیم .
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
فرزند مهزیار، 20 سفر به حج خانه خدا رفت و در تمام سفرها در پی امام گمشده اش بود ولی به ملاقات آن حضرت نائل نشد. در آخرین سفر در حین طواف فرستاده امام را دید. فرستاده امام پرسید: دنبال چه می گردی؟ فرزند مهزیار پاسخ داد: در پی امام پنهان و غایب هستم! فرستاده گفت: نه او از شما محجوب نیست، بلکه این اعمال زشت شماست که او را از شما پنهان کرده است.
فرستاده امام، ابن مهزیار را به جایگاه امام در بیرون مکه راه نمایی کرد و زمانی که علی بن مهزیار به وصال امام رسید به خیمه ایشان وارد شد، امام به او فرمود: ای فرزند مهزیار شب و روز در انتظار آمدنت بودیم. چه چیز آمدن تو را اینقدر به تاخیر انداخت؟ عرض کرد: آقای من ! تا این لحظه کسی را نیافته بودم که مرا به محل شما راهنمایی کند. امام فرمود: کسی را نیافته بودی که راهنمایی ات کند؟ _ امام انگشت بر خاک نهادند و قدری آن را کاویدند و فرمودند: شما به دنبال مال اندوزی افتاده بودید و بر مؤمنان ناتوان فخر می فرختید و پیوند های خویشاوندی میان خودتان را گسسته بودید پس دیگر چه عذری دارید؟ دیگری چهل شب چهارشنبه برای عرض حاجتی به مسجد سهله می رود تا شاید امام زمانش علیه السلام را ببیند. در خواب او را برای دیدن و رویت امام زمان- علیه السلام- به مغازه ی فردی قفل ساز راه نمایی کردند. او به مغازه مرد قفل ساز وارد می شود و در کنار او می نشیند و او را آدمی بسیار عادی می یابد که تقید به اعمال عجیب و غریب ندارد, بلکه او اعمال واجب خود را انجام می دهد. امام زمان- علیه السلام- وارد مغازه می شوند و با مرد قفل ساز شروع به صحبت می کند. پیرزنی در این میان وارد مغازه می شود و قفلی را که از سر بازار با التماس می خواهد سه درهم بفروشد و بیش از دو درهم نمی خرند برای فروش می آورد. مرد قفل ساز می گوید: قیمت قفل و کلید 8 درهم است، چون کلید این قفل گمشده 1 درهم پول ساخت کلید است و 1 درهم نیز سود من است لذا از تو 6 درهم می خرم. پیرزن راضی و خشنود قفل را می فروشد. امام زمان- علیه السلام- در هنگام ترک مغازه به این مردی که برای دیدن آن حضرت، به مغازه مرد قفل فروش آمده می گویند: شما این چنین باشید و انصاف را پیشه کنید ما خود به دیدار شما خواهیم آمد.اجازه بدهید به نامه و توقیع خود امام زمان علیه السلام استفاده کنیم: (متن عربی در غرفه هست و ریز عبارت فی الوفاء بالعهد علیهم خط کشیده شده است.)همانا اگر شیعیان ما که خدا آن ها را بر طاعت خویش موفق بدارد با دل های مجتمع در راه وفای به عهدی که بر ایشان است باقی می ماندند، هر آینه میمنت دیدار ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد و به سرعت به سعادت مشاهده ما نائل می شدند. رنگ آبی و تبلیغ رنگ آبی.