- ولادت امیرالمومنین علیه السلام
- بازدید: 10
اسرار نماز در کلام امیر مومنان علیه السلام
- ولادت امیرالمومنین علیه السلام
- بازدید: 10
امیرالمومنین در سخنانی معانی اذکار و حرکات نماز را برای یکی از یارانشان بیان فرمودند و اذعان داشتند: نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن خواهد بود. در مطلب دوم، با ذکر خاطره ای از رسول خدا، سفارشاتی پیرامون عمل به قرآن می فرمایند.
اسرار نماز در کلام امیر مومنان علی علیه السلام
جابر بن عبدالله انصارى گوید:
روزى به همراه مولاى متّقیان، امام على علیه السلام بودم، شخصى را دیدیم که مشغول نماز است، حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را مىدانى که چگونه و براى چه مىباشد؟
اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟
حضرت فرمود: آرى، به حقّ آن کسى که محمّد صلّى الله علیه و آله را به نبوّت مبعوث گردانید، نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.
امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که داراى قیام و قعود باشد.
دومین تکبیر یعنى؛ خداوند موصوف به حرکت و سکون نمىباشد.
سومین تکبیر یعنى؛ نمىتوان خداوند را به جسمى تشبیه کرد.
چهارمین تکبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمىشود.
پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصى دارد و نه چیزى در او حلول مىکند.
ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
امام على علیه السلام
و هفتمین تکبیر یعنى؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى أبعاد و جوارح نیست.
سپس در ادامه فرمایش خود فرمود:
معناى رکوع آن است که مىگویى: خداوندا! من به تو ایمان آوردهام و از آن دست بر نمىدارم، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از رکوع بر مىدارى و مىگوئى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْدلله ربّ العالمین» یعنى؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آوردهاى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستى مطلق تویى.
و هنگامى که سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاک آفریدهاى؛ و سر بلند کردن از سجده یعنى؛ مرا از خاک خارج گرداندهاى.
و همین که دومین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر مىگردانى؛
و چون سر بلند کنى گویى: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مىگردانى.
و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهلبیت او علیهم صلوات الله مىباشد.
و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، که در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.
منبع:
مستدرک الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5/ بحار الانوار:، ج 84، ص 253، ح 38.
از عمل به قرآن غافل نشوید
«الله الله فى القرآن! فلا یسبقکم الى العمل به احد غیرکم؛ حرمت قرآن را پاس بدارید. مراقب باشید، مبادا که کسى در عمل به آن بر شما سبقت بگیرد.»
پیشتر، قرآن برای پیامبر این پیشبینى را کرده و فرموده بود: و قال الرسول یا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا. (فرقان/ 30) در تفسیر بیضاوى، ذیل آیه آمده است که این شکایت پیامبر در دنیا یا در آخرت است. روز قیامت – یا در همین دنیا – پیامبر به خداوند عرض مىکند: پروردگارا! این قوم من قرآن را مهجور ساختند – آن را به کنارى نهادند و به آن عمل نکردند.
این شکایت پیامبر در حالى است که آن حضرت سفارش بسیار در خواندن، تعلیم، تعلم، و عمل به دستورهاى قرآن، کرده است و قرآن را پناهگاهى استوار در سختیهاى روزگار شمرده است: شما در زمان – و مکانى- سست به سر مىبرید. اینک بر پشت شتر زمانه سوارید و او به سرعت شما را به سوى مرگ مىبرد. مىبینید که چگونه شب و روز و خورشید و ماه مىآیند و مىروند و هر نوى را کهنه و فرسوده مىسازند و هر دورى را نزدیک مىکنند و هر وعدهاى را حاضر مىنمایند. پس براى پیمودن راهى دراز، خود را مهیا کنید و توشه برگیرید.
مقداد برخاست و پرسید: یا رسول الله منظور از جایگاه سست چیست؟
حضرت فرمود: همین دنیاست. خانهاى که در آن سخت مبتلا مىشوید و سپس از آن کوچ مىکنید. حال که چنین است، آنگاه که فتنهها مانند پارههاى شب سیاه شما را فرو گرفت، به قرآن پناه ببرید. قرآن شفاعت مىکند و شفاعتش را مىپذیرند، قرآن از آنان که به آن بىاعتنایى مىکنند، سعایت (بدگویی و شکایت) مىکنند و سعایت و شکایت قرآن را تصدیق مىکنند. هر کس قرآن را پیش روى خویش قرار دهد، قرآن او را به بهشت وارد مىکند و هر کس قرآن را پشت سر اندازد، قرآن او را به دوزخ مىافکند… “قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یا ایها الناس انکم فى زمان هدنه، و انتم على ظهر السفر و السیر بکم سریع. فقد رایتم اللیل و النهار و الشمس و القمر یبلیان کل جدید و یقربان کل بعید، و یاتیان بکل موعود. فاعدوا الجهاز لبعد المفاز. فقام المقداد فقال: یا رسول الله! ما دار الهدنه؟ قال: دار بلاء و انقطاع. فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم، فعلیکم بالقرآن. فانه شافع مشفع و ما حل مصدق. من جعله امامه قاده الى الجنه و من جعله خلفه ساقه الى النار.”(1)
حضرت على علیه السلام هم که شاگرد نخست مکتب قرآن بود، سخنانى درّ آسا و گهربار در عظمت قرآن، گفته است، چنانچه در یکى از آن گفتارهاى فراوان مىفرماید: قرآن را بیاموزید، زیرا که نیکوترین گفتار است، ژرفاى آیات آن را خوب بفهمید، چون که بهار و طراوت دلهاست. به نور قرآن شفا بجویید، چرا که شفابخش سینههاست، آن را به نیکویى بخوانید، زیرا که سودمندترین قصههاست،
– و آگاه باشید – دانشمندى که به آنچه غیر از دانش اوست عمل کند، همانند جاهل سرگشتهاى است که از بیمارى جهل بهبودى نیابد. بلکه حجت خدا – به خاطر علمش – بر او بزرگتر، و حسرت و پشیمانىاش لازمتر، و نزد خداوند سرزنش بر او بیشتر است. «و تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث، و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب، و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور، و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص. و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذى لایستفیق من جهله، بل الحجه علیه اعظم، و الحسره له الزم و هو عندالله الوم.(2)
اما با همه این توصیهها، حضرت امیرالمومنین چنین پیشگویى مىکنند: پس از من روزگارى را در مىیابید که در آن زمان چیزى نهانتر از حق و آشکارتر از باطل نیست، روزگارى که بیشترین دروغ و ناروا به خدا و رسول بسته مىشود. نزد مردم آن دوران کالایى بى ارزشتر از کتاب خدا نیست، البته آن هنگام که آیات آن به حق تلاوت و معنا شود. و در عین حال کالایى رایجتر و پر بهاءتر از قرآن نیست، البته آن گاه که معانى آن از موضع و منظور اصلى تحریف شود…
حضرت امیرالمومنین چنین پیشگویى مىکنند: پس از من روزگارى را در مىیابید که در آن زمان چیزى نهانتر از حق و آشکارتر از باطل نیست، روزگارى که بیشترین دروغ و ناروا به خدا و رسول بسته مىشود. نزد مردم آن دوران کالایى بى ارزشتر از کتاب خدا نیست، البته آن هنگام که آیات آن به حق تلاوت و معنا شود. و در عین حال کالایى رایجتر و پر بهاتر از قرآن نیست، البته آن گاه که معانى آن از موضع و منظور اصلى تحریف شود…
«انه سیاتى علیکم من بعدى زمان لیس فى ذلک الزمان شىء اخفى من الحق ولا اظهر من الباطل ولا اکثر من الکذب على الله تعالى و رسوله صلى الله علیه و آله، و لیس عند اهل ذلک الزمان سلعه ابور من الکتاب اذا تلى حق تلاوته ولا سلعه انفق بیعا و اغلى ثمنا من الکتاب اذا حرف من مواضعه … .»(3)
منبع:
1- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 13 .
2- نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 110.
3- اصول کافى، ج 8، ص 387 .
کتاب آخرین دیدار، نادر فضلی .