نزديك نزديك

من خدایی دارم که همین نزدیکی است؛ بلکه نزديك تر از من به خودم مثل آن نور که انوار از اوست، بی وجودش همه جا تاریکی است...

روشنا این عبارات را در یکی از کانالها دیده و خوشش آمده بود یادداشت کرده و میخواند. نکیسا پرسید: اگر همین نزدیکی است چرا نمی بینیمش؟! روشنا در حالی که به سمت پنجره میرفت و میخواست آن را باز کند تا هوا عوض شده و نسیمی بوزد و کمی از گرمای اتاق کاسته شود، با لبخند گفت: واقعاً خدا را نمی بینی؟ نکیسا گفت: بله که نمیبینم تو اگر می بینی نشانش بده روشنا با لبخند گفت: توالآن با تمامی وجود گرمای اتاق را حس میکنی لطفاً آن را نشانم بده؛ شاید اصلاً گرما وجود ندارد و ما خیال میکنیم که هوا گرم است؟! نکیسا گفت چه میخواهی بگویی؟ روشنا :گفت میخواهم بگویم بعضی چیزها وجود دارند در حالی که دیدنی نیستند اما هستند...

نکیسا بسیار خوب خدا هست اگرچه او را نمی بینیم، اما از کجا میدانی که همین نزدیکی است؟ روشنا گفت: اولاً خودش گفته که من نزديك هستم حتی مثال هم زده و گفته من از رگ گردن به شما نزديك ترم . ثانياً من آن قدر او را نزدیك میدانم که با او درگوشی صحبت کرده و نجوا و مناجات میکنم. حتی

گاهی در دل با او حرف میزنم و میدانم که او میشنود و از آن با خبر است چه کسی این قدر به من نزديك است كه حرف دل مرا بداند و صدای آهسته دعا و مناجات مرا بشنود؟ دوست نزدیک تر از من به من است / وین عجب ترکه من از وی دورم / چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم ..... او چنان نزديك من است که چیزی اگر بر قلب من بگذرد مطلع است، او از نیازهای من پیش از آنکه بر زبان آورم آگاه است و آنها را برآورده می.سازد کودک که زبان خواستن ندارد خدا غذایش را پیشاپیش در سینه ما در آماده کرده است: آنی تو که حال دل نالان دانی احوال دل شکسته بالان دانی/ گر خوانمت از سینه سوزان شنوی اور دم نزنم زبان لالان دانی... نکیسا گفت بله؛ اما نمیدانم چرا بعضی اوقات در وجودش تردید میکنم فکر میکنم مرا از یاد برده و خواسته مرا نمیداند یا میداند و بی اعتنایی می.کند میگویم: شاید نیست یا اگر هست مرا فراموش کرده .است روشنا گفت: اگر تو را از یاد می برد که دم به دم در کالبدت حیات و زندگی و تحرك و وجود نمی ریخت؛ يك لحظه نظرش از تو قطع شود، هیچ فیضی به تو نمی رسد و خاموش میشود او هماره به تو لطف دارد و قیوم توست یعنی نگهدارنده و چرخاننده و دگرگون کننده توست؛ اوست که احوال تو را تغییر میدهد از بیداری به خواب میبرد از بیماری به ،سلامتی از جهل به علم از قوت به ضعف از حافظه به فراموشی .... و خلاصه او محوّل احوال توست...

اما این که گفتی میاندیشی او تو را فراموش کرده و دعاهایت را مستجاب نمیکند این طور نیست انجام نشدن خواسته هایت از يك مكانیزم کلی تبعیت میکند بعضی خواسته هایت در کل به نفع تو نیست اما خودت نمیدانی؛ بعضی خواسته ها زمان میخواهد باید صبر کنی؛ انجام بعضی خواسته ها به مصلحت تو نیست چون عواقبی دارد که ممکن است به ضرر تو باشد؛ بعضی ها را هم مستجاب میکند و تو در این مواقع خوشحال میشوی. چنانکه ما وقتی کودک بودیم از والدین خود درخواست هایی داشتیم و آنها بعضی از آنها را انجام میدادند و بعضی ها را که به مصلحت ما نبود انجام نمیدادند و ما بعدها می فهمیدیم با آنها است. اگر خودت کمی فکر کنی مطمئنم در زندگی ات چیزهایی پیدا میکنی که مصداق که حق بوده

این موضوع باشد.

تماس با ما

آدرس:

خیابان شریعتی سه راه طالقانی پلاک ۱۷۳ مؤسسه گل های یاس

شماره تماس:

۰۲۱۷۷۵۳۹۲۹۹ - ۰۲۱۷۷۶۵۷۸۶۵

ایمیل:

moassesegolha@gmail.com

نماد اعتماد

جستوجو