بررسی ابعاد مختلف و چگونگی رفتار اهل بیت با مردم، برای علاقمندان...
بررسی ابعاد مختلف و چگونگی رفتار اهل بیت با مردم، برای علاقمندان به اخلاق اسلامی بسیار جالب است.در مطلب زیر چند داستان از زندگی امام باقر در نظر گرفته شده، تحت عنوان در حضور امام باقر.
هیچ یک از اعمال شما بر ما مخفی نیست
شخصی به نام ابوبصیر می گوید: روزی امام باقر علیه السلام به مسافری که از آفریقا آمده بود، فرمودند:«حال راشد چطور است؟»
شخص پاسخ داد:« وقتی از آفریقا آمدم حالش خوب بود و خدمت شما هم سلام رساند.»
امام فرمودند:«خداوند او را رحمت کند!» مرد پرسید:«مگر راشد مُرد؟»
امام فرمودند:«بله.» پرسید:«چه وقت؟»
امام فرمودند:«دو روز پس از خارج شدن تو از آفریقا.» گفت:«اما او که هیچ مرضی نداشت!»
امام فرمودند:«مگر هر که میمیرد، باید به علت بیماری باشد؟»
ابوبصیر می گوید: از امام پرسیدم:«راشد که بود؟»
امام فرمودند:«او از شیعیان و دوستداران ما بود.»
سپس فرمودند: «آیا میپندارید ما چشمی نداریم که همواره شما را ببیند و گوشی نداریم که سخنان شما را بشنود؟! بد عقیده و گمانی دارید! به خدا قسم هیچ یک از اعمال شما بر ما مخفی نیست، همگی نزد ما جمع شوید و به راههای دیگر نروید. خود را به خوبی ها و طاعات، عادت دهید و از اهل خیر باشید تا شما را به آن بشناسند که من فرزندان و شیعیانم را به آن فرمان می دهم. » (1)
@haghayeghe_nagofte
روی ماه محبوب
نابینا بود اما دلش چون روز روشن و این نور را از عمری مجاورت با محبوب خویش کسب کرده بود تمام وجودش مالامال از محبت او بود و همین وابستگی دلیل بی تابی هایش بود تا زمانی که در کنار او بود انگار همه ی آرامش دنیا در جانش می نشست، اما به محض دور شدن از او بی قراری میهمان ناخوانده ی وجودش می گشت و به کوچک ترین بهانه راهی خانه اش می گشت راه خانه ی او را به خوبی می دانست و هرگز این راه را گم نمی کرد… آن روز از همان ایام بیقراری بود تاب ماندن در خانه را نداشت پس به بهانه ی یک سوال به راه افتاد و پس از گذشتن از مسیر همیشگی جلوی در خانه اش ایستاد و در زد و پس از اجازه وارد شد عطر وجود یار او را به سوی اتاق کشاند… وارد شد و سلام کرده و در میان اتاق ایستاد و با دست در هوا به دنبال او گشت و پس از یافتنش سر بر دوشش نهاد و رایحه ی وجودش را استشمام کرد از این دیدار دوباره غرق مسرت بود و در عالم خیال خویش گویی عمری دوباره یافته است… پس از درنگی اندک پرسید:یابن رسول الله، آیا شما می توانید مرده را زنده کنید و کور و بیمار پیس را شفا دهید؟ امام باقر علیه السلام فرمود:آری با اجازه خدا و به ابا بصیر نزدیک شده دست مبارکش را بر چشمان نابینای او کشید، در یک لحظه ابشاری از نور به چشمان تاریکش سرازیر گشت و زمین و آسمان و خانه و هر آنچه در آن بود را دید… اما وقتی چشمش به جمال بی مثال مولایش افتاد تاب از کف داد و از دیدن این چهره گویی دو بال در آورده و در آسمان پرواز می کند و بالا و بالاتر می رود و در این حالات غوطه ور بود که صدای دلنشین امام باقر علیه السلام او را به خود آورد: ابا بصیر آیا میخواهی همین طور بینا باشی و هر معامله ای که در قیامت با مردم می شود با تو نیز بشود؟ یا می خواهی مثل اول نابینا باشی و بدون زحمت وارد بهشت گردی؟
از مژده بهشت سر از پا نمی شناخت اما وقتی به نابینایی دوباره فکر کرد دلش گرفت، نه از آن جهت که دیگر چیزی را نمی تواند ببیند بلکه از اینکه دوباره از دیدن روی چون ماه محبوبش محروم خواهد شد، مغموم بود و می دانست تا زمانی که زنده است حسرت این دیدن بر دلش خواهد ماند… چاره ای نبود پس عرضه داشت:می خواهم مثل اول باشم و دست مبارک دوست که بر چشمانش کشیده شد و دوباره تاریکی و ظلمت اطرافش را فرا گرفته و به حال نخست برگشت…اما تا همیشه این روز عزیز و این خاطره ی شیرین، روشنی بخش جانش بود. (2)
الحقیر هاشمی
سلام حضرت رسول به امام باقر علیه السّلام
جابربن عبدالله انصاری روایتی در فضیلت امام باقر علیه السلام نقل نموده ( به نوشته ابن شهر آشوب) ، جابرمی گوید: رسول خدا مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود:” تو بعد از من آنقدر زنده می مانی که مردی از فرزندان مرا- که شبیه ترین مردم به من و نامش مطابق نام من باشد- زیارت کنی، وقتی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتماً عمل کن.”
روزى جابر در یکى از کوچه هاى مدینه ، که در آن مکتب خانه اى بود عبور مى کرد، امام باقر(علیه السلام) که در آن وقت کودکی بیش نبودند، در آن مکان بودند، هنگامى که چشم جابر به او افتاد، گفت : اى پسر! پیش بیا. جابر گفت : سوگند به خدائى که جانم در دست او است ، سیماى این پسر، همانند سیماى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، آنگاه گفت : اى پسر! نامت چیست ؟ امام باقر(علیه السلام ) فرمود: نامم محمد بن على بن الحسین (علیه السلام ) است . جابر به پیش آمد و سر آن حضرت را مى بوسید و مى فرمود:((پدر و مادرم به فدایت ، پدرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به تو سلام رسانید و فرمود: که نامش همنام من است و سیماى او همانند سیماى من است. حضرت باقر نزد پدرشان امام سجاد(علیه السلام) آمدند، و ماجراى ملاقات جابر و گفتار او را به پدر گزارش داد. سپس امام سجّاد علیه السلام به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود: پسرجانم! این خبر جابر، بیانگر خصوصیّت و امتیازی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان خاندانش، تنها به تو عطا کرده است، این مقام بر تو گوارا باد، ولی این ماجرا را به برادرانت نگو تا مبادا درباره ی تو مکر کنند، چنان که برادران یوسف علیه السلام به یوسف مکر کردند. (3)
رحمت اهل بیت علیهم السلام
امام باقر علیه السلام فرمودند :
….. به خدا قسم ! هیچ یک از اعمال شما از ما پنهان نیست . پس همه ی شما ، ما را نزد خود حاضر بدانید و خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و از اهل خیر باشید و با این امتیاز شناخته شوید ، چرا که من فرزندان و شیعیان خودم را به این کار سفارش می نمایم . (4)
امام باقر علیه السلام حرزی دارند که در آن برای شیعیان و کسانی که مرتکب گناهان کبیره شده اند دعا کرده و می فرماید : به نام خداوند بخشنده ی مهربان ، ای خدای بزرگوار نزدیکی که هرگز سست نشود ، ای مهربان ترین مهربانان ، شیعیان مرا از آتش دور و از آنان خشنود باش ، گناهان آن ها را بیامرز و کارهایشان را آسان کن ، قرض آنان را ادا و عیوب آن ها را بپوشان و گناهان کبیره ای که میان تو و آنان است ببخش ، ای خدایی که از ستم نمی ترسد و چرت و خواب او را نمی گیرد ، مرا از همه ی غم ها آزاد کرده و رها کن که تو بر هر چیز توانا هستی . (5)
این رحمت و رأفت امروز در امام زمان علیه السلام متجلّی می باشد و ایشان رحمت واسعه ی خدا هستند و قلب رئوفشان از گناهان ما به درد آمده و با دلسوزی برای بخشش گناهان شیعیان دعا می کنند .
سید بن طاووس رضوان الله علیه طنین دلنشین امام عصر علیه السلام را در نیمه های شب در سرداب سامرا شنید که با خدای متعال این گونه مناجات می کردند ( ترجمه ی عبارات مناجات آن حضرت چنین می باشد ) :
« خدایا به درستی که شیعیان ما از شعاع انوار ما و باقیمانده ی طینت ما آفریده شده اند و به تحقیق گناهان بسیاری – با تکیه بر محبّت و ولایت ما – مرتکب شده اند ، پس اگر گناهانشان میان تو و آنان است ( حق الله ) از آنان درگذر پس به تحقیق که ما راضی هستیم و آن چه از گناهانشان میان خودشان است ( حق الناس ) پس میان آن ها صلح بفرما و از حقّ ما به آنان عطا فرما و آنان را در بهشت داخل گردان و از آتش در امانشان بدار و آنان را با دشمنانمان در عقوبت و عذاب جمع مفرما .» (6)
منابع
1 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳، حدیث ۳۱ به نقل از الخرائج و الجرائح، ص ۲۲۹
بررسی ابعاد مختلف و چگونگی رفتار اهل بیت با مردم، برای علاقمندان به اخلاق اسلامی بسیار جالب است.در مطلب زیر چند داستان از زندگی امام باقر در نظر گرفته شده، تحت عنوان در حضور امام باقر.
هیچ یک از اعمال شما بر ما مخفی نیست
شخصی به نام ابوبصیر می گوید: روزی امام باقر علیه السلام به مسافری که از آفریقا آمده بود، فرمودند:«حال راشد چطور است؟»
شخص پاسخ داد:« وقتی از آفریقا آمدم حالش خوب بود و خدمت شما هم سلام رساند.»
امام فرمودند:«خداوند او را رحمت کند!»
مرد پرسید:«مگر راشد مُرد؟»
امام فرمودند:«بله.»
پرسید:«چه وقت؟»
امام فرمودند:«دو روز پس از خارج شدن تو از آفریقا.»
گفت:«اما او که هیچ مرضی نداشت!»
امام فرمودند:«مگر هر که میمیرد، باید به علت بیماری باشد؟»
ابوبصیر می گوید: از امام پرسیدم:«راشد که بود؟»
امام فرمودند:«او از شیعیان و دوستداران ما بود.»
سپس فرمودند: «آیا میپندارید ما چشمی نداریم که همواره شما را ببیند و گوشی نداریم که سخنان شما را بشنود؟! بد عقیده و گمانی دارید!
به خدا قسم هیچ یک از اعمال شما بر ما مخفی نیست، همگی نزد ما جمع شوید و به راههای دیگر نروید.
خود را به خوبی ها و طاعات، عادت دهید و از اهل خیر باشید تا شما را به آن بشناسند که من فرزندان و شیعیانم را به آن فرمان می دهم. » (1)
@haghayeghe_nagofte
روی ماه محبوب
نابینا بود اما دلش چون روز روشن و این نور را از عمری مجاورت با محبوب خویش کسب کرده بود
تمام وجودش مالامال از محبت او بود و همین وابستگی دلیل بی تابی هایش بود
تا زمانی که در کنار او بود انگار همه ی آرامش دنیا در جانش می نشست، اما به محض دور شدن از او بی قراری میهمان ناخوانده ی وجودش می گشت و به کوچک ترین بهانه راهی خانه اش می گشت
راه خانه ی او را به خوبی می دانست و هرگز این راه را گم نمی کرد…
آن روز از همان ایام بیقراری بود
تاب ماندن در خانه را نداشت پس به بهانه ی یک سوال به راه افتاد و پس از گذشتن از مسیر همیشگی جلوی در خانه اش ایستاد و در زد
و پس از اجازه وارد شد
عطر وجود یار او را به سوی اتاق کشاند…
وارد شد و سلام کرده و در میان اتاق ایستاد و با دست در هوا به دنبال او گشت و پس از یافتنش سر بر دوشش نهاد و رایحه ی وجودش را استشمام کرد
از این دیدار دوباره غرق مسرت بود و در عالم خیال خویش گویی عمری دوباره یافته است…
پس از درنگی اندک پرسید:یابن رسول الله، آیا شما می توانید مرده را زنده کنید و کور و بیمار پیس را شفا دهید؟
امام باقر علیه السلام فرمود:آری با اجازه خدا
و به ابا بصیر نزدیک شده دست مبارکش را بر چشمان نابینای او کشید، در یک لحظه ابشاری از نور به چشمان تاریکش سرازیر گشت و زمین و آسمان و خانه و هر آنچه در آن بود را دید… اما وقتی چشمش به جمال بی مثال مولایش افتاد تاب از کف داد و از دیدن این چهره گویی دو بال در آورده و در آسمان پرواز می کند و بالا و بالاتر می رود و در این حالات غوطه ور بود که صدای دلنشین امام باقر علیه السلام او را به خود آورد:
ابا بصیر آیا میخواهی همین طور بینا باشی و هر معامله ای که در قیامت با مردم می شود با تو نیز بشود؟ یا می خواهی مثل اول نابینا باشی و بدون زحمت وارد بهشت گردی؟
از مژده بهشت سر از پا نمی شناخت اما وقتی به نابینایی دوباره فکر کرد دلش گرفت، نه از آن جهت که دیگر چیزی را نمی تواند ببیند بلکه از اینکه دوباره از دیدن روی چون ماه محبوبش محروم خواهد شد، مغموم بود و می دانست تا زمانی که زنده است حسرت این دیدن بر دلش خواهد ماند…
چاره ای نبود پس عرضه داشت:می خواهم مثل اول باشم
و دست مبارک دوست که بر چشمانش کشیده شد و دوباره تاریکی و ظلمت اطرافش را فرا گرفته و به حال نخست برگشت…اما تا همیشه این روز عزیز و این خاطره ی شیرین، روشنی بخش جانش بود. (2)
الحقیر هاشمی
سلام حضرت رسول به امام باقر علیه السّلام
جابربن عبدالله انصاری روایتی در فضیلت امام باقر علیه السلام نقل نموده ( به نوشته ابن شهر آشوب) ، جابرمی گوید: رسول خدا مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود:” تو بعد از من آنقدر زنده می مانی که مردی از فرزندان مرا- که شبیه ترین مردم به من و نامش مطابق نام من باشد- زیارت کنی، وقتی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتماً عمل کن.”
روزى جابر در یکى از کوچه هاى مدینه ، که در آن مکتب خانه اى بود عبور مى کرد، امام باقر(علیه السلام) که در آن وقت کودکی بیش نبودند، در آن مکان بودند، هنگامى که چشم جابر به او افتاد، گفت : اى پسر! پیش بیا.
جابر گفت : سوگند به خدائى که جانم در دست او است ، سیماى این پسر، همانند سیماى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است، آنگاه گفت : اى پسر! نامت چیست ؟
امام باقر(علیه السلام ) فرمود: نامم محمد بن على بن الحسین (علیه السلام ) است .
جابر به پیش آمد و سر آن حضرت را مى بوسید و مى فرمود:((پدر و مادرم به فدایت ، پدرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به تو سلام رسانید و فرمود: که نامش همنام من است و سیماى او همانند سیماى من است.
حضرت باقر نزد پدرشان امام سجاد(علیه السلام) آمدند، و ماجراى ملاقات جابر و گفتار او را به پدر گزارش داد.
سپس امام سجّاد علیه السلام به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود: پسرجانم! این خبر جابر، بیانگر خصوصیّت و امتیازی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان خاندانش، تنها به تو عطا کرده است، این مقام بر تو گوارا باد، ولی این ماجرا را به برادرانت نگو تا مبادا درباره ی تو مکر کنند، چنان که برادران یوسف علیه السلام به یوسف مکر کردند. (3)
رحمت اهل بیت علیهم السلام
امام باقر علیه السلام فرمودند :
….. به خدا قسم ! هیچ یک از اعمال شما از ما پنهان نیست . پس همه ی شما ، ما را نزد خود حاضر بدانید و خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و از اهل خیر باشید و با این امتیاز شناخته شوید ، چرا که من فرزندان و شیعیان خودم را به این کار سفارش می نمایم . (4)
امام باقر علیه السلام حرزی دارند که در آن برای شیعیان و کسانی که مرتکب گناهان کبیره شده اند دعا کرده و می فرماید : به نام خداوند بخشنده ی مهربان ، ای خدای بزرگوار نزدیکی که هرگز سست نشود ، ای مهربان ترین مهربانان ، شیعیان مرا از آتش دور و از آنان خشنود باش ، گناهان آن ها را بیامرز و کارهایشان را آسان کن ، قرض آنان را ادا و عیوب آن ها را بپوشان و گناهان کبیره ای که میان تو و آنان است ببخش ، ای خدایی که از ستم نمی ترسد و چرت و خواب او را نمی گیرد ، مرا از همه ی غم ها آزاد کرده و رها کن که تو بر هر چیز توانا هستی . (5)
این رحمت و رأفت امروز در امام زمان علیه السلام متجلّی می باشد و ایشان رحمت واسعه ی خدا هستند و قلب رئوفشان از گناهان ما به درد آمده و با دلسوزی برای بخشش گناهان شیعیان دعا می کنند .
سید بن طاووس رضوان الله علیه طنین دلنشین امام عصر علیه السلام را در نیمه های شب در سرداب سامرا شنید که با خدای متعال این گونه مناجات می کردند ( ترجمه ی عبارات مناجات آن حضرت چنین می باشد ) :
« خدایا به درستی که شیعیان ما از شعاع انوار ما و باقیمانده ی طینت ما آفریده شده اند و به تحقیق گناهان بسیاری – با تکیه بر محبّت و ولایت ما – مرتکب شده اند ، پس اگر گناهانشان میان تو و آنان است ( حق الله ) از آنان درگذر پس به تحقیق که ما راضی هستیم و آن چه از گناهانشان میان خودشان است ( حق الناس ) پس میان آن ها صلح بفرما و از حقّ ما به آنان عطا فرما و آنان را در بهشت داخل گردان و از آتش در امانشان بدار و آنان را با دشمنانمان در عقوبت و عذاب جمع مفرما .» (6)
منابع
1 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳، حدیث ۳۱ به نقل از الخرائج و الجرائح، ص ۲۲۹
2 القطره
3 امالی صدوق ص353، بحارالانوار ج46 ص223
4 بحارالانوار ج46 ص243
5 قطره ای از دریای رحمت اهل بیت ج 2 ص 577
6 نجم الثاقب/ حکایت 19