نزدیک سحر است و همه جا تاریک. ماه رجب است و از هجرت رسول اکرم....
ولادت امام جواد علیه السلام – شمیم عطر تقوا
نزدیک سحر است و همه جا تاریک. ماه رجب است و از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه 195 سال می گذرد. مدینه، در سکوتی شیرین به سر می برد. مدینه، انتظار نوری از انوار امامت و ولایت را می کشد که تا فجر خود را با این نور کامل کند . مردم مدینه در انتظار تحقق وعده الهی لحظه شماری می کنند.
آخر، این یک امتحان الهی است. پیش از این، مردم سُست ایمانی که اسیرِ وسوسه های شیطانی اند بر ابوالحسن علی ابن موسی الرضا خُرده می گرفتند که بیش از چهل و چند سال از عمرت می گذرد و هنوز صاحب فرزندی که ادامه دهنده راه امامت و رهبری جهانیان باشد نشده ای و هر بار ایشان می فرمودند:
«خداوند به من پسری عطا کند که وارث من و امامِ بعد از من خواهد بود.»
امّا آنانی که ایمان به پروردگار با دل و جانشان آمیخته بود ، وعده الهی را مسلّم و قطعی و تخلف ناپذیر می دانستند و در این انتظار لحظه شماری می کردند و اینک لحظه تحقق وعده الهی فرا رسیده است .
سَبیکه (همسر امام رضا علیه السلام یکی از بهترین زنان عصر خویش) در انتظار مولودی پُر برکت است. در کنار او حکیمه خاتون خواهر امام موسی کاظم علیه السلام نشسته که او را در این ولادت مبارک یاری کند. چراغی نزد آنان روشن است و پرتو افشانی می کند ، سَبیکه درد شیرینی را تحمل می کند و به خود می پیچد و حکیمه خاتون در انتظار پسر می برد. ناگهان چراغ خاموش شد و تاریکی فضای حُجره را فرا گرفت ، سَبیکه و حکیمه خاتون مغموم و نگران به هم نگریستند که ناگاه نوری درخشان طالع گردید و همه جا را روشن نمود. نوزاد را پرده نازکی احاطه کرده بود که مانند جامه اندام او را در برداشت. نور آن حضرت تمام حجره را منور نمود .
حکیمه خاتون آن نور مُبین را برگرفت و در دامان خود گذاشت:
وه! خدایا چه نوری؟! چه زیبایی؟! چه طهارتی؟ !
ناگاه در باز شد پدری که بیرون حُجره انتظار می کشید با شادمانی و شعف وارد شد. هشتمین حجت خدا فرزندش را که در جامه های مُطهر پیچیده شده بود در آغوش گرفت و به امر خدا او را «محمّد» نامید و در گهواره عزت و کرامت گذاشت و تا صبح با او سخن گفت. آری او با پسرش سخن می گوید و اسرار الهی را به گوشِ الهام نیوشِ او می رساند. اوست که به زودی عهده دار مقام امامت و خلافت خدا در زمین خواهد شد .
طلوع فجر همراه با نور وجود مقدس جواد الائمه شهر مدینه را روشن کرد. کم کم مردم مدینه از تولد این مولود پُر برکت مطلع شدند. شیعیان شعفی غیرقابل توصیف داشتند، این نور برای آنان دلنواز و شادی بخش و موجب استواری ایمان و عقیده بود چرا که تردیدی که به جهت دیر شدنِ میلاد آن گرامی در دل برخی از مردم راه یافته بود، برطرف شد بدین جهت سجده شکری به جا آوردند .
بعد از سه روز آن حضرت دیده حقیقت بین خود را به سوی آسمان گشود، به راست و چپ خود نظر کرد و به زبان فصیح ندا کرد :
«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الّا الله وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله»
این امر باعث تعجب حکیمه خاتون شد. امام رضا علیه السلام فرمودند :
«آنچه بعد از این از عجایب احوال او مشاهده خواهی کرد زیاده است از آنچه اکنون مشاهده می کنی.»
دهم رجب همان روز است و ما در معرض تابش نور جواد الائمه علیه السلام قرار گرفته ایم. خداوندا ! دلهای ما را به این نور منور بگردان .