خطبه امام حسین (ع) (خطبه منی) در سال آخر زندگی معاویه، یک سال...
“خطبه امام حسین (ع) (خطبه منی) در سال آخر زندگی معاویه، یک سال قبل از واقعه کربلا ،در جمع علما و بزرگان مدینه” هان ای مردم! عبرت بگیرید و پند بیاموزید از آنچه خدا اولیاء خود را، با مذمت و سرزنش علماء ((یهود)) پند داده است.آنجا که می فرماید:”چرا خداشناسان و احبار آنها را از ناسزاگفتن و حرام خوردنشان منع نمی کنند”مائده آیه 62 باز می فرماید: آنان که به کفر گرائیدند از اولاد اسرائیل لعنت شده اند و چه بد بود اعمالی که انجام می دادند. و چرا این چنین خدا آنان را سرزنش می کند؟ برای این که آنان ستمگران را می دیدند که چگونه ستم روا می دارند و فساد بر می انگیزند، ولی آنان را از این اعمال نهی نمی کردند تا توسط ستمگران، به نوائی برسند و از گزند آنان در امان باشند؛ در حالی که خداوند می فرماید”:از مردم نهراسید و فقط از من بیمناک باشید.”مائده 44 باز هم می فرماید: “مردان و زنان مومن، دوستداران یکدیگرند. بهمعروف امر می کنند و از منکر باز می دارند.” بقره71 شما ای بزرگان که درعلم و دانش پرآوازه اید! و درخیر و نیکی زبانزد دیگران ! ودرنصیحت وپند دادن شهره ی این وآنید!؛ بخاطرخدا، دردل مردم عظمت وشکوه دارید. افراد قوی ونیرومند شما را به حساب می آورند؛ وضعیف وناتوانان، شما را گرامی ومحترم می شمارند، کسان خود را برشما ایثارمی کنند که هیچ برتری برآنها ندارید؛ وقتی خواسته هایشان برآورده نمی شود ازشما شفاعت می جویند و شما با شکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در میان آنان راه می روید. آیا این همه برای این نیست که مردم امیدوارند که شما به احیاء حقوق خداوند قیام کنید؛ لیکن شما در بیشترین موارد، از اداء حق الهی کوتاهی کردید و حقوق ائمه را سبک شمردید، حق ضعیفان را پایمال نمودید. شما آنچه حق خود تصور می کردید، به ناروا گرفتید ولی در راه خدا نه مالی بخشش کردید، نه جانتان را به مخاطره انداختید و نه از اقوام و خویشانتان برای رضای خدا بریدید. وه چه پرروئی با این اعمال زشت، بهشت خدا و همجواری پیامبران او را آرزو دارید؛ و می خواهید از عذاب الهی در امان باشید. ای کسانیکه چنین آرزو از خدا دارید؛ می ترسم بر شما عذابی از عذابهای خدا نازل گردد. زیرا شما در پرتو عنایت خدا،به مقامی رسیدید که بر دیگران برتری پیدا کردید. چه بسیارند کسانیکه مورد احترام مردم نیستند ولی شما به خاطر خدا، در میان بندگانش احترام دارید. شما می بینید پیمان های الهی درهم شکسته می شود، ولی هیچ دم نمی زنید؛ و به هراس نمی افتید. برای درهم شکستن بعضی از پیمانهای پدرانتان ناله سر میدهید لیکن شکستن تعهدات و پیمانهای رسول خدا را نادیده میگیرید.کورها، لال ها و فلج ها در شهرها بی سرپرست مانده اند و شما نه رحمی بر آنان می کنید و نه عملی را که در خور شأن خودتان باشد، در مورد آنان انجام می دهید؛ و یا قصد انجام آن را دارید. فقط با چاپلوسی و تملق، پیش ستمگران رفاه و آسایش خویش را می جوئید.
در ادامه فرمودند:خدا دستور فرموده است از این اعمال پلید جلوگیری شود؛ ولی شما از آن غافلید، وشما مصیبت بارترین مردم هستید.زیرا از مسئولیت عالمانه و آگاهانه خود دست کشیدید.
((زمام امور واجراء احکام باید به دست علماء الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند)) ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است؛ چرا که از محور حق پراکنده شدید؛ و با وجود دلائل روشن، در سنت پیامبر اختلاف کردید.
اگر با رنجها و آزارها ،شکیبائی داشتید و سختیهای راه خدا را تحمل میکردید، اجرا امور دین خدا بدست شما می افتاد؛ لیکن شما ستمگران را در مقام ومنزلت خود، جایگزین ساختید و امور دین خدا را بدست آنان سپردید؛ و آنان به اشتباه عمل می کنند و در شهوات خود گام بر می دارند.
(می دانید چرا ستمگران بر امور مسلط شدند؟)
چون شما از مرگ فرار کردید، عاشقانه به زندگی گذرا دل نهادید.
(در پی این وابستگی) شما ضعیفان و بی نوایان را، بدست ستمگران سپردید تا برخی را، برده و مقهور خود ساختند و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و ناتوان کردند. ستمگران، در ملک خدا، طبق میل و خواسته خود گام بر می دارند؛ وبا تمایلات خود، راه پستی و مذمت را هموارتر می سازند. از اشرار و دون فطرتان پیروی می کنند و جسورانه در مقابل خدای متعال می ایستند. در هر شهری بر فراز منبر گوینده ای دارند که فریاد می زند و با صدای بلند سخن می گوید. زمین درتسلط کامل آنان است و دستشان از هر جهت باز و گشوده. مردم بردگان آنانند بدان گونه که هر دستی برسر آنان کوبیده شود، قادر به دفاع نیستند.گروهی ازاین جباران کینه توز، سخت بربی نوایان چیره گشته اند و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا رامی شناسند ونه به روز معاد عقیده دارند.عجبا..! وچراتعجب نکنم؟! که زمین را، مردی حیله گر و مکار و فردی تیره روزتصرف کرده و بار مسئولیت مومنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی کند. خدا دراین نزاعی که بین ما و او درگرفته، بهترین حاکم است ودر نبرد ما با او قضاوت خواهد کرد. خداوندا… تو خود میدانی عملکرد ما، نه برای آن است که به ریاست وسلطنت دست یابیم ویا از روی دشمنی و کینه توزی، سخن بگوئیم؛لیکن (پیکارما برای این است که) پرچم آئین ترا برافرشته گردانیم و بلاد بندگان ترا،آبادسازیم وبه ستمدیدگان از بنـدگان تو، امنیـت بخشیـم؛ و احکام و سنـن و فرایـض ترادرجامعه پیاده کنیم. و شما اگر ما را یاری و پشتیبانی نکنید، ستمگران بر شما چیره می شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان می کوشند ولی بدانید خداوند ما راکفایت خواهد کرد و اتکای ما بر اوست و در مسیر او گام برخواهیم داشت؛ و به سوی او باز خواهیم گشت. منبع : تحف العقول
“خطبه امام حسین (ع) (خطبه منی) در سال آخر زندگی معاویه، یک سال قبل از واقعه کربلا ،در جمع علما و بزرگان مدینه”
هان ای مردم! عبرت بگیرید و پند بیاموزید از آنچه خدا اولیاء خود را، با مذمت و سرزنش علماء ((یهود)) پند داده است.آنجا که می فرماید:”چرا خداشناسان و احبار آنها را از ناسزاگفتن و حرام خوردنشان منع نمی کنند”مائده آیه 62
باز می فرماید: آنان که به کفر گرائیدند از اولاد اسرائیل لعنت شده اند و چه بد بود اعمالی که انجام می دادند.
و چرا این چنین خدا آنان را سرزنش می کند؟ برای این که آنان ستمگران را می دیدند که چگونه ستم روا می دارند و فساد بر می انگیزند، ولی آنان را از این اعمال نهی نمی کردند تا توسط ستمگران، به نوائی برسند و از گزند آنان در امان باشند؛ در حالی که خداوند می فرماید”:از مردم نهراسید و فقط از من بیمناک باشید.”مائده 44
باز هم می فرماید: “مردان و زنان مومن، دوستداران یکدیگرند. بهمعروف امر می کنند و از منکر باز می دارند.” بقره71
شما ای بزرگان که درعلم و دانش پرآوازه اید! و درخیر و نیکی زبانزد دیگران !
ودرنصیحت وپند دادن شهره ی این وآنید!؛ بخاطرخدا، دردل مردم عظمت وشکوه دارید.
افراد قوی ونیرومند شما را به حساب می آورند؛ وضعیف وناتوانان، شما را گرامی ومحترم می شمارند، کسان خود را برشما ایثارمی کنند که هیچ برتری برآنها ندارید؛ وقتی خواسته هایشان برآورده نمی شود ازشما شفاعت می جویند و شما با شکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در میان آنان راه می روید.
آیا این همه برای این نیست که مردم امیدوارند که شما به احیاء حقوق خداوند قیام کنید؛ لیکن شما در بیشترین موارد، از اداء حق الهی کوتاهی کردید و حقوق ائمه را سبک شمردید، حق ضعیفان را پایمال نمودید.
شما آنچه حق خود تصور می کردید، به ناروا گرفتید ولی در راه خدا نه مالی بخشش کردید، نه جانتان را به مخاطره انداختید و نه از اقوام و خویشانتان برای رضای خدا بریدید.
وه چه پرروئی با این اعمال زشت، بهشت خدا و همجواری پیامبران او را آرزو دارید؛ و می خواهید از عذاب الهی در امان باشید. ای کسانیکه چنین آرزو از خدا دارید؛ می ترسم بر شما عذابی از عذابهای خدا نازل گردد. زیرا شما در پرتو عنایت خدا،به مقامی رسیدید که بر دیگران برتری پیدا کردید. چه بسیارند کسانیکه مورد احترام مردم نیستند ولی شما به خاطر خدا، در میان بندگانش احترام دارید.
شما می بینید پیمان های الهی درهم شکسته می شود، ولی هیچ دم نمی زنید؛ و به هراس نمی افتید. برای درهم شکستن بعضی از پیمانهای پدرانتان ناله سر میدهید لیکن شکستن تعهدات و پیمانهای رسول خدا را نادیده میگیرید.کورها، لال ها و فلج ها در شهرها بی سرپرست مانده اند و شما نه رحمی بر آنان می کنید و نه عملی را که در خور شأن خودتان باشد، در مورد آنان انجام می دهید؛ و یا قصد انجام آن را دارید. فقط با چاپلوسی و تملق، پیش ستمگران رفاه و آسایش خویش را می جوئید.
در ادامه فرمودند:خدا دستور فرموده است از این اعمال پلید جلوگیری شود؛ ولی شما از آن غافلید، وشما مصیبت بارترین مردم هستید.زیرا از مسئولیت عالمانه و آگاهانه خود دست کشیدید.
((زمام امور واجراء احکام باید به دست علماء الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند)) ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است؛ چرا که از محور حق پراکنده شدید؛ و با وجود دلائل روشن، در سنت پیامبر اختلاف کردید.
اگر با رنجها و آزارها ،شکیبائی داشتید و سختیهای راه خدا را تحمل میکردید، اجرا امور دین خدا بدست شما می افتاد؛ لیکن شما ستمگران را در مقام ومنزلت خود، جایگزین ساختید و امور دین خدا را بدست آنان سپردید؛ و آنان به اشتباه عمل می کنند و در شهوات خود گام بر می دارند.
(می دانید چرا ستمگران بر امور مسلط شدند؟)
چون شما از مرگ فرار کردید، عاشقانه به زندگی گذرا دل نهادید.
(در پی این وابستگی) شما ضعیفان و بی نوایان را، بدست ستمگران سپردید تا برخی را، برده و مقهور خود ساختند و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و ناتوان کردند. ستمگران، در ملک خدا، طبق میل و خواسته خود گام بر می دارند؛ وبا تمایلات خود، راه پستی و مذمت را هموارتر می سازند. از اشرار و دون فطرتان پیروی می کنند و جسورانه در مقابل خدای متعال می ایستند. در هر شهری بر فراز منبر گوینده ای دارند که فریاد می زند و با صدای بلند سخن می گوید. زمین درتسلط کامل آنان است و دستشان از هر جهت باز و گشوده. مردم بردگان آنانند بدان
گونه که هر دستی برسر آنان کوبیده شود، قادر به دفاع نیستند.گروهی ازاین جباران کینه توز، سخت بربی نوایان چیره گشته اند و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا رامی شناسند ونه به روز معاد عقیده دارند.عجبا..!
وچراتعجب نکنم؟! که زمین را، مردی حیله گر و مکار و فردی تیره روزتصرف کرده و بار مسئولیت مومنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی کند.
خدا دراین نزاعی که بین ما و او درگرفته، بهترین حاکم است ودر نبرد ما با او قضاوت خواهد کرد.
خداوندا… تو خود میدانی عملکرد ما، نه برای آن است که به ریاست وسلطنت دست یابیم ویا از روی دشمنی و کینه توزی، سخن بگوئیم؛لیکن (پیکارما برای این است که) پرچم آئین ترا برافرشته گردانیم و بلاد بندگان ترا،آبادسازیم وبه ستمدیدگان از بنـدگان تو، امنیـت بخشیـم؛ و احکام و سنـن و فرایـض ترادرجامعه پیاده کنیم. و شما اگر ما را یاری و پشتیبانی نکنید، ستمگران بر شما چیره می شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان می کوشند ولی بدانید خداوند ما راکفایت خواهد کرد و اتکای ما بر اوست و در مسیر او گام برخواهیم داشت؛ و به سوی
او باز خواهیم گشت.
منبع : تحف العقول