چون مشرکان مکه نتوانستند با پیامبر خدا برای مقابله کنند در مجلس شورای خود (دار الله وه) اجتماع کردند
و هر کسی چیزی گفت، سرانجام تصمیم گرفتند و از هر قبیله ای یک نفر جنگاور انتخاب شود و اگر بنی هاشم خون بهای او را خواستند خون بهای او را همۀ قبایل بپردازند. آن شب فرا رسید؛ بیست و پنج نفر از یاغیان اطراف خانه پیامبر را محاصره نمودند و قصد جان پیامبر را داشتند. اما جبرئیل از طرف خداوند ماجرا را به آن حضرت خبر داد و محمد را مأمور به هجرت کرد پیامبر نیز علی را خواست و ماجرا را به او فرمود و از آن بزرگوار خواست شب را در بسترش بخوابد علی عرض کرد: ای رسول خدا آیا با خوابیدن من در بسترت، قطعاً سالم می مانی؟ پیامبر فرمود: آری در این هنگام علی با کمال شجاعت و قوت قلب، در بستر پیامبر خوابید و روپوش سبز رنگ آن حضرت را به روی خود کشید. هنگامی که وقت هجوم باغیان فرا رسید، دسته جمعی با شمشیرهای کشیده وارد خانه پیامبر شدند و نزدیک بسترش آمدند که ناگهان علی از جا بر جهید. مشرکان با تعجب گفتند: «محمد کجاست؟ علی نیز فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من سراغ او را می گیرند؟
علم حضرت
امیرالمؤمنین حضرت امیرالمؤمنین علی بر تمام دانشها احاطه داشت و مسلط بود، تا آنجا که پیامبر اکرم درباره اش فرمود: «من شهر علم هستم و علی به منزله در آن است یک روز حضرت علی بالای منبر رفت و فرمود: ای گروه مردمان از من بپرسید؛ پیش از آن که مرا از دست بدهید از من بپرسید، زیرا دانش گذشتگان و آیندگان نزد من است سو رگند به خدا اگر مسند قضاوت بگسترند، برای یهودیان از کتاب خودشان و برای پیروان انجیل از همان کتاب و برای پیروان زبور از همان و برای اهل قرآن از قرآن داوری خواهم کرد ... سوگند به خدا من از همه به قرآن و تأویل آن دانا ترم».
آن گاه ادامه داد: از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید. اگر از یکا یک آیه های قرآن بپرسید پاسختان خواهم گفت: از هنگام نزول آن و از این که دربارۀ چه کسی نازل شده .... آری، علی به عالمترین و داناترین مردم زمان خود بود و دشمنان نیز در این باره هیچ شک و تردیدی نداشتند.
