پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام...
پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام باردار شود، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عرض کرد: «پسری (حسین) برایت متولد می شود که امتت او را پس از تو شهید می کنند؛ و امامت در نسل اوست». آن حضرت خبر ولادت چنین مولودی را به علی و فاطمه علیه السلام اعلام نمود.
پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام باردار شود، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عرض کرد: «پسری برایت متولد می شود که امتت او را پس از تو شهید می کنند؛ و امامت در نسل اوست». آن حضرت خبر ولادت چنین مولودی را به علی و فاطمه علیه السلام اعلام نمود. (1)
رویای ام ایمن درباره ولادت امام حسین علیه السلام
روزها گذشت تا آنکه روزی همسایگان ام ایمن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و عرض کردند: یا رسول الله، دیشب ام ایمن از گریه نخوابید و تا صبح می گریست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی را فرستاد و ام ایمن را آورد و به او فرمود: خداوند چشمان تو را گریان نکند، همسایه هایت نزد من آمدند و خبر تو تمام شب گذشته را می گریستی! چه چیزی باعث گریه ات شده است؟ ام ایمن پاسخ داد: یا رسول الله، رویای دهشتناکی دیدم و برای همان تمام شب را می گریستم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: رویات را برایم بازگو کن، چرا که خدا و رسولش درباره ی خوابت عالم تر از تو هستند. ام ایمن عرض کرد: بیان کردن رویا برایم مشکل است. حضرت فرمود: تعبیر خواب و رویا آنگونه که دیده ای نیست. ام ایمن خواب خود را این گونه نقل کرد: « دیشب در خواب دیدم پاره های بدن شما در خانه ی من افتاده است » پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ام ایمن، فاطمه فرزندی به دنیا می آورد و تو او را بر عهده خواهی گرفت! این است که پاره های بدن مرا در خانه خویش دیده ای! (2)
ماههای بارداری امام حسین علیه السلام
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:«ای فاطمه، پسری به دنیا خواهی آورد که جبرئیل ولادت وی را به من تبریک گفته است. من در صورت تو نور درخشنده ای می بینم . این نور دلالت بر آن دارد که تو حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد. حضرت زهرا سلام الله علیها درباره ی ماه های بارداری می فرماید: در اولین ماه بارداری، در بدنم گرمایی احساس کردم و به پدرم خبر دادم. حضرت کوزه ای آب طلبید و دعایی برآن خواند و آب دهان مبارک در آن ریخت و فرمود: بنوش. آن را نوشیدم و گرما از بدنم رخت بربست. ماه آخر ام ابیها از ماه ششم تا شب ولادت را که زیباترین خاطره ها را در برداشت این گونه توصیف می نماید: در ماه ششم، شب ها نیازی به چراغ نداشتم و هنگامی که در مصلای خود می نشستم از وجود خود صدای تسبیح و تقدیس می شنیدم. نُه روز پس از شش ماه، قوت زیادی درخود احساس کردم و این مطلب را به ام سلمه گفتم و از آن به بعد او پشتیبان من بود و مرا یاری می داد. برخاستم و وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. دوباره به خواب رفتم و در رویا شخصی را دیدم که با لباس سفید بالای سرم نشست و در صورت و کمر من دمید. هراسناک از خواب بیدار شدم و چهار رکعت نماز خواندم. دوباره خوابم برد و این بار نیز شخصی آمد و مرا نشانید و حرزی به من داد و دعایی برایم خواند. صبح برخاستم و نزد پدرم رفتم. آن حضرت نگاهی به صورتم کرد که شادی را در صورت او دیدم و داستان رویا هایم را برایش تعریف کردم. پدرم فرمود: « تو را بشارت باد. اولین شخص عزرائیل بود که موکل ارحام زنان است. دومین شخص میکائیل بود که موکل ارحام اهل بیت من است. آیا بر تو دمید»؟ عرض کردم: آری. حضرت گریست و مرا درآغوش گرفت و فرمود: سومین نفر حبیبم جبرئیل بود که خداوند او را خادم فرزند تو قرار داده است. روز ولادت امام حسین (ع) برای قابلگی دومین فرزند زهرا علیه السلام بزرگ حورالعین از بهشت نازل می گردد و نوزاد را با آب بهشتی شستشو می دهد. لحظه ای پس از ولادت، صدای اذان و اقامه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در گوش راست و چپ نوزاد طنین انداز می گردد و کام حسین بن علی علیه السلام از دهان مبارک آن حضرت برداشته می شود. (3)
ولادت سالار شهیدان
اکنون برای دومین بار در تاریخ، مولودی پس از شش ماه بارداری متولد می گردد. (4) مقارن طلوع فجر روز سوم شعبان سال چهارم هجری حضرت حسین بن علی سید الشهداء علیه السلام با قدوم مبارک خود انوار رحمت الهی را بر جهانیان تابید. (5)
زینت بهشت و خاموشی جهنم
در شب ولادت بهشت غرق در شور و شادی بود. پروردگار به «مالک» کلید دار جهنم دستور داد تا آتش را خاموش کند و به «رضوان» خزانه دار بهشت وحی کرد تا بهشت را مزین و خوشبو نماید. آنگاه به حورالعین وحی نمود که خود را زینت کنند و به ملائکه دستور داد به صف بایستند و تسبیح و تحمید بگویند. (6)
حوریه ی بهشتی، قابله ی حسین علیه السلام
هنگام وضع حضرت زهرا علیه السلام خداوند به «لعیا»- که بزرگِ حوریان بهشتی و زیباترین آنها بود- چنین دستور داد: به دنیا نازل شو و نزد دختر حبیبم محمد برو و مونس وی باش. لعیا نازل شد و نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد و عرض کرد: مرحبا برتو ای دختر محمد! حالت چطور است؟ حضرت زهرا علیه السلام پاسخ داد: « حالم خوب است»؛ در این حال یکی از حوریان بهشتی نازل شد که پارچه ای از مخمل بهشتی در دست داشت. آن حورالعین زیر انداز را در اتاق بر زمین کرد و لعیا برآن نشست. هنگامی که امام حسین علیه السلام متولد شد، لعیا با آب بهشتی او را شستشو داد. سپس با حوله های بهشتی او را خشک کرد و چشمانش را بوسید و گفت: «خداوند ولادت تو را مبارک گرداند و به پدر و مادرت برکت دهد». (7)
طهارت مولود
بیرون از اتاق، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به صفیه فرمود: ای عمه، پسرم را بیاور. عرض کرد:« یا رسول الله، هنوز او را پاکیزه نکرده ایم». فرمود ای عمه، آیا تو می خواهی او را نظافت کنی؟! خداوند تبارک و تعالی او را پاکیزه و مطهر گردانیده است. (8)
اذان و اقامه
سپس اسماء مولود را در پارچه ای سفید آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نخست درگوش راست او اذان وسپس درگوش چپ اقامه گفت. آنگاه نوزاد را در دامان خویش گذاشت وگریست. اسماء عرض کرد: پدرو مادرم فدایتان باد، چرا اشک می ریزید؟ فرمود: برای مصیبت این فرزندم! اسماء عرض کرد: یا رسول الله، این پسر که تازه به دنیا آمده است!؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« پس از من گروهی طغیانگر او را شهید می کند که خداوند هرگز شفاعت مرا به آنان نمی رساند». سپس حضرت برخاست و در حالی که تازه مولود را در آغوش گرفته بود حرکت می کرد و لب ها و دندان هایش را می بوسید و تسبیح و تجلیل و تمجید پروردگار می گفت. آنگاه فرمود: قسم به آنان که جانم به دست اوست، مهدی این امت-که عیسی پشت سر او نماز می گذارد – از ماست. سپس با دست بر شانه و کتف نوزاد زد و فرمود « از نسل این فرزند است. از نسل این فرزند است». سپس دعا نمود: پروردگارا، من درباره ی این دو پسرم حسن و حسین همان چیزی را می خواهم که ابراهیم برای اولاد و خاندانش خواست. خدایا این دو را دوست بدار و دوستدارشان را دوست بدار. کسی را که به این دو عداوت بورزد به اندازه ی بین آسمان و زمین لعنت کن. (9)
نخستین گام
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زبان در کام مولود گذارد، و او می مکید و چنین گمان می شد که حضرت به او شیر یا عسل می نوشاندد. سپس فرمود: مرحبا برتو حسین، مرحبا بر تو حسین. آنچه خدا بخواهد انجام گرفتنی است و امامت در تو و فرزندان توست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشانی مولود را بوسید و او را به حضرت زهرا سلام الله علیها داد و درحالی که می گریست سه بار فرمود: پسرم، خدا لعنت کند قومی که تو را شهید می کنند. فاطمه علیه السلام عرض کرد: چه کسانی او را می کشند؟ حضرت فرمود: باقی ماندگان قوم طغیانگر از بنی امیه، که خدا لعنتشان کند. (10)
قضیه نامگذاری امام حسین علیه السلام
سپس حضرت زهرا علیه السلام به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا علی، برای او نامی بگذار، امیرالمومنین علیه السلام فرمود:« هرگز زودتر از رسول خدا درباره ی نام فرزند تصمیم نمی گیرم». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: آیا برای پسرم نامی انتخاب کرده ای؟ عرض کرد: « در نام گذاری او از شما سبقت نمی گیرم، یا رسول الله». حضرت فرمود: من نیز برای اسم مولود پیش از خداوند تصمیمی نمی گیرم. آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد، پروردگار بلند مرتبه به تو سلام می رساند و می گوید: علی در برابر موسی است. فرزند خود را همنام فرزندم هارون قرار ده. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نام فرزند او چه بود؟ عرض کرد: فرمود: زبان من عربی است. عرض کرد: نام او را «حسین »بگذار. (11)
تربت خونین
در شب ولادت یکی از ملائکه در آسمان و زمین ندا داد: ای بندگان خدا، لباس حزن و اندوه برتن کنید و مصیبت زده گردید و آه و ناله سر دهید؛ چرا که نوه ی محمد سر بریده می شود و مظلوم و مقهور می گردد. آنگاه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد:« ای حبیب خدا، عده ای از فرزندانت را فرقه ای ظالم و طاغی و فاسق از امت تو شهید می کنند. آنان فرزندت حسین پسر دختر طاهرت را در سرزمینی به نام کربلا شهید می کنند». سپس از زمین کربلا مشتی خاک برداشت و عرض کرد:« این تربت اوست. یا محمد، این تربت را تزد خود نگاه دارو هر گاه دیدی تغییر کرد و سرخ شد و همچون خون گردید، بدان که فرزندت حسین شهید شده است». سپس آن ملک مقداری از تربت امام حسین علیه السلام را برداشت و به آسمان برد. همه ی ملائکه آسمان ها آن تربت را بوییدند و خود را به آن متبرک نموند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تربت را دردست گرفت و آن را بویید و بوسید و فرمود: ای حسین، خداوند قاتلت را بکشد و او را در آتش جهنم اندازد. خدایا، در نسل قاتل حسین شخصی مبارکی قرار مده و آنان را در آتش انداز و سرانجامشان را بدترین قرارده. آنگاه تربت را به همسرش ام سلمه داد و از شهادت تازه مولود در کربلا به او خبر داد و فرمود:« ای ام سلمه، این تربت را همراه داشته باش و پس از من آن را محافظت کن. هر گاه دیدی تغییر کرد و سرخ شد و همچون خون تازه گشت، بدان که فرزندم حسین را در کربلا به شهادت رسانده اند» (12)
غذای آسمانی حسین علیه السلام
از روز ولادت تا چهل روز، هر روز و هر شب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ی حضرت زهرا علیه السلام می آمد و انگشت ابهام خود در دهان امام حسین علیه السلام می گذاشت و او می مکید. خداوند در انگشت حضرت رزقی برای حسین علیه السلام قرارداده بود، و این گونه گوشت و پوست و استخوان حسین علیه السلام از خون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رویید. (13)
تبریک ملائکه در روز ولادت امام حسین علیه السلام
اینک هنگام آن است که ملائکه برای تبریک نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شوند و ولادت سید الشهداء علیه السلام را تهنیت گویند. خداوند به جبرئیل وحی نمود: « همراه هزاران هزار ملک به سوی پیامبرم محمد نازل شود». همراه این گروه از ملائکه، ملائکه دیگری به نام «روحانیون» نازل شدند. آنان با مشعل هایی از نور آمدند تا ولادت نوه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به آن حضرت تهنیت بگویند. خداوند به جبرئیل چنین دستور داد: ای جبرئیل، بر او تهنیت بگو و عزای مولود را نیز تسلیت عرض کن و بگو: یا محمد، او را اشرار امت تو شهید می کنند. وای بر قاتلان او، وای بر راهنمایان به سوی جنگ با او، وای بر قرمانده هان بر ضد او من از قاتل حسین بیزارم و او نیز از من بیزار است. در روز قیامت هیچیک از گناهکاران را نمی آورند مگر آنکه قاتل حسین از همه ی آنها جرمش سنگین تر است. قاتل حسین در روز قیامت همراه کسانی وارد جهنم خواهد شد که برای خداوند شریک قرار داده اند. آتش به قاتل حسین مشتاق تر از بهشت به اطاعت کنندگان پروردگار است.(14)
تبریک و تسلیت جبرئیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هنگامی که وارد شدند، جبرئیل طبق دستور خداوند نخست به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تهنیت گفت، و سپس تسلیت عرض کرد. حضرت پرسید: آیا امت من او را شهید می کنند؟ عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آنان از امت من محسوب نمی گردند؛ زیرا هم من از آنها بیزارم و هم خداوند از ایشان بیزار است. جبرئیل عرض کرد: «یا محمد، من نیز از آنان بیزارم». آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت زهرا علیه السلام رفت و پس از تهنیت و تسلیت خبر شهادت فرزندش حسین علیه السلام را به او داد. فاطمه علیه السلام با شنیدن سخن پدر گریست، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حسین را نمی کشند مگر پس از آنکه امامی از نسل اومتولد گردد که نسل امامان هدایت کننده ی پس از من از آن فرزند خواهد بود. امامان پس از من اینانند: علی که هدایت کننده است؛ حسن که هدایت شده است، حسین که یاری دهنده است؛ علی بن حسین که یاری شده است؛ محمد بن علی که شفاعت کننده است؛ جعفربن محمد که منبع خیراست؛ موسی بن جعفر که امین است؛ علی بن موسی که رضا است؛ محمد بن علی که سختکوش دردین است؛ علی بن محمد که مورد اعتماد است؛ حسن بن علی که عالم و آخرین امامان است و عیسی بن مریم پشت سراو نماز می خواند. فرزند حسن بن علی که قیام کننده است. (15)
ملاقات با دردائیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هنگامی که جبرئیل برای تبریک ولادت امام حسین علیه السلام از آسمان به زمین نازل می شد، از کنار ملکی به نام «دردائیل» گذشت. دردائیل یکی از ملائکه بود که در اثر فکر نادرستی که درباره ی یکی از اوصاف الهی نمود، خداوند بال های او را گرفت و مقامی که بین ملائکه داشت از وی سلب نمود. دردائیل به او گفت: «ای جبرئیل، امشب چه شبی در آسمان هاست؟ آیا قیامت اهل زمین برپا شده است»؟ جبرئیل پاسخ داد: برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم مولودی و در دنیا متولد شده است و خداوند مرا فرستاده که تهنیت ولادت او را بگویم. دردائیل از او خواهش کرد: ای جبرئیل تو را قسم می دهم به آنکه تو و مرا خلق کرده است؛ هنگامی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شدی از سوی من به او سلام برسان و بگو: به حقی که این مولود بر تو دارد از خدایت بخواه که از من راضی شود و بال هایم را باز گرداند و مرا به مقام پیشینم در صفوف ملائکه برگرداند. (16)
آزادی دردائیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
سپس جبرئیل خبر دردائیل و عذاب وی را برای آن حضرت عرض کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امام حسین علیه السلام را درآغوش گرفت و در حالی که او را در پارچه ای پشمین پیچیده بود به سوی آسمان اشاره نمود و عرض کرد: پروردگارا، به حقی که این مولود برتو دارد، بلکه به حقی که تو براین مولود و بر اجدادش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب داری؛ اگر برای حسین پسر علی و فاطمه نزد تو قدر و منزلتی است از دردائیل راضی شو و بال ها و مقامش را به وی بازگردان. خداوند دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اجابت نمود و آن ملک را بخشید از آن روز در بهشت دردائیل را به نام «غلامِ حسین علیه السلام » می شناسند. (17)
نجات فطرس در روز ولادت امام حسین علیه السلام
جبرئیل با ملائکه از آنجا حرکت کردند و در مسیر از کنار «فطرس» -دوست قدیمی جبرئیل- عبور کردند، که در مکانی معذب بود. فطرس از حمل کنندگان و طواف کنندگان عرش بود. او یکی از دستورات خداوند سستی نمود. پروردگار او را در انتخاب کرد وبال های خود را از دست داد و در مکانی معذب قرار گرفت وتا آن هنگام هفتصد سال از عذاب او می گذشت. فطرس گفت: ای روح الامین، به کدام سو می روی؟ جبرئیل پاسخ داد: پروردگار مرا برگزیده تا نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم بروم و ولادت فرزندی که امشب برای او متولد شده را تبریک بگویم. برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دختر و وصیش فرزندی متولد گشته که امامان هدایت کننده تا روز قیامت از نسل اویند. خداوند به او فرزندی عطا نموده که اهل آسمان و زمین ولادتش را به یکدیگر مژده می دهند. خداوند مرا فرستاده تا تبریک بگویم و کرامت مولود را بیان کنم. آیا می خواهی تورا با خود نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم ببرم تا شفاعت تو را نماید؟ فطرس به او گفت: «آری، مرا نزد او ببرتا برایم استغفار کند که خداوند بخشنده و کریم است». فطرس همراه ملائکه به سوی خانه ی حضرت زهرا علیه السلام حرکت کردند. (18)
خلاصی فطرس در روز ولادت امام حسین علیه السلام
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جبرئیل، این ملک کیست؟ عرض کرد: «یا رسول الله، بین من و فطرس دوستی دیرینه است. اینک از شما می خواهم که از خداوند بخواهی بال های او را باز گرداند». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و دو رکعت نماز خواند و بعد از نماز چنین دعا کرد: پروردگارا، تو را قسم می دهم به هر کس که برتو حقی دارد و به حق محمد و اهل بیت او که بال های فطرس را به او بازگردانی و دعای پیامبرت را مستجاب کنی و این ماجرا را آیتی از خود برای عالمیان قرار دهی. پروردگار دعای حضرت را استجابت نمود و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی نمود که به فطرس بگو بال هایش را بر قنداقه ی حسین علیه السلام بکشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«برخیزو به سوی گهواره ی حسین برو وخود را برآن بکش». فطرس خود را بر قنداقه ی حسین علیه السلام کشید و لحظه ای نگذشت که بال های او بازگشت و خداوند توبه ی وی را پذیرفت. (19)
فطرس، پیام رسان کربلا
فطرس گفت:«حمد پروردگاری را که به وسیله ی شما برمن منت گذاشت». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای فطرس، کجا می روی؟ عرض کرد: اکنون به مکان پیشین خود در آسمانها بازمی گشتم؛ اما پس از آنکه جبرئیل محل شهادت این مولود را به من خبر داد؛ از خدا می خواهم ملتزم همیشگی آنجا باشم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل خبر شهادت پسرم را داد و من از خداوند خواستم تا تو را در کنار قبر او مقیم نماید. اینک که پروردگار مرا شفیع تو قرار داد، در زمین کربلا باش و تا روز قیامت هر کسی به زیارت او آمد خبر آمدنش را به من بده. هنگامی که فطرس می خواست به آسمان صعود کند عرض کرد: یا رسول الله، امت شما همین فرزند را به شهادت می رسانند. او بر من حق دارد و من برای جبران این حق قول می دهم هیچ زائری او را زیارت نکند مگر آنکه از سوی وی خبرش را برای امام حسین (ع) بیاورم؛ و هیچ سلام کننده ای سلام نکند مگر آنکه سلام وی را برای فرزندت بیاورم؛ و صلوات فرستنده ای صلوات بروی نگوید مگر آنکه صلواتش را برای او بیاورم. آنگاه همراه جبرئیل به سوی آسمان عروج کرد درحالی که می گفت: کیست مثل من!؟من آزاد شده ی حسین پسر علی و فاطمه و جدش احمد هستم. (20)
شفاعت صلصائیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هنگامی که جبرئیل همراه ملائکه و فطرس به آسمان بازمی گشتند، در آسمان چهارم ملکی معذب به نام «صلصائیل» را دیدند. آن ملک گفت: «ای حبیبم جبرئیل! آیا قیامت بر اهل زمین برپاشده است؟» پاسخ داد: برای عرض تبریک خدمت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای میلاد فرزندش حسین علیه السلام به منزل نازل شده بودیم. صلصائیل عرض کرد: ای حبیبم جبرئیل، به زمین بازگرد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کن: یا محمد! نزد خداوند برای بخشودگی من شفاعت نما، چرا که تو صاحب شفاعت هستی. هنگامی که جبرئیل خبر را رساند، حضرت برخاست و حسین علیه السلام را طلبید و برروی دست به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:«پروردگارا، حقی که این مولود برتو دارد از صلصائیل راضی شو.» ناگهان از سوی عرش ندا آمد: یا محمد! او را بخشیدم و بدان مقام عظیمی نزد من داری. (21)
گریه ی ملائکه در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هیچ ملکی در آسمان نماند مگر آنکه بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عزای حسین علیه السلام را تسلیت گفت و ثواب زائر و گریه کننده ی بر او را به آن حضرت خبر داد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز پس از تسلیت آنان می گریست و می فرمود: خدایا، خوارکن کسی که او را خوار کند و هلاک کن کسی که او را شهید می کند. قاتل او را به آرزوهایش نرسان و در آخرت به آتش بیفکن. بعد از ولادت روزها از ولادت امام حسین علیه السلام می گذرد و ملائکه همچنان برای عرض تبریک می آیند. جبرئیل بار دیگر خبر شهادت نوازد را اعلان می کند ولعیا همراه حورالعین با حضرت زهرا علیه السلام عزاداری می کنند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مراسم عقیقه را انجام می دهد و جابر بن عبدالله انصاری یادگاری عظیم از روزهای ولادت را خبر می دهد. (22)
داستان ملاقات جبرئیل با پیامبر در روز هفتم ولادت امام حسین علیه السلام
جبرئیل همراه ملائکه هفت شبانه روز نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آمدند و تهنیت می گفتند. روز هفتم جبرئیل به حضرت عرض کرد: یا محمد، فرزندت را بیاور. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت زهرا علیه السلام رفت و حسین علیه السلام را که دریاچه ی پشمین زرد بود درآغوش گرفت و نزد جبرئیل آورد. جبرئیل پارچه را باز کرد و بین دو چشم حسین علیه السلام را بوسید و گفت: ای به خاک افتاده در زمین کربلا، خداوند در ولادت تو برکت قرار دهد و به پدر و مادرت نیز برکت دهد. آنگاه به حسین علیه السلام می نگریست و می گریست. با گریه ی جبرئیل، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گریست و ملائکه نیز اشک ریختند. جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: از سوی من به دخترت فاطمه سلام برسان و به او برسان و به او بگو: این فرزند «حسین» نام نهاده شد، چرا که در زمان وی زیباتر از او نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جبرئیل، به من تهنیت گفتی و گریه کردی!؟ عرض کرد «آری یا محمد! خداوند تو را در مصیبت این فرزند اجر دهد». حضرت فرمود: ای حبیبم جبرئیل، چه کسی او را شهید می کند؟ عرض کرد: عده ای از امت تو وی را شهید می کنند و امید شفاعتت را دارند، اما خداوند آنان را از شفاعت محروم می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ناامیدی باد امتی که پسر دختر پیامبرشان را به شهادت می رسانند. جبرئیل نیز گفت: لعنت و عذاب خدا برآن باد.» (23)
حضرت زهرا علیه السلام و لعیا
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد و سلام خداوند را به او ابلاغ نمود. حضرت زهرا علیه السلام عرض کرد: سلام از جانب خدای من است و به سویش باز می گردد و همچنین سلام بر جبرئیل. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ولادت امام حسین علیه السلام را به دخترش تبریک گفت و سپس گریست. حضرت عرض کرد: ای پدر، تهنیت می گویی و گریه می کنی؟ فرمود:« ای دخترم، در مصیبت این فرزندم به تو اجر دهد». ناگهان حضرت زهرا علیه السلام از سوز سینه ناله ای زد و گریه ی بسیاری کرد ولعیا و همراهانش از حورالعین- که از روز ولادت در زمین بودند-او را همراهی کردند. آنگاه عرض کرد: پدرجان، چه کسی فرزندم و نور چشمم و میوه ی قلبم شهید می کند؟ فرمود: «عده ای از امت من که امید به شفاعتم دارند، اما خداوند هرگز آنان را به مقصودشان نمی رساند». حضرت فاطمه علیه السلام فرمود: لعنت باد بر امتی که پسر دختر پیامبرشان را شهید می کنند. لعیا گفت: «لعنت و عذاب الهی برآنان باد». آنگاه حضرت زهرا علیه السلام عرض کرد: ای پدر، ازسوی من به جبرئیل سلام برسان و بپرس که درکدام سرزمین وی راشهید می کنند؟ فرمود: در سرزمینی که «کربلا» نام دارد درآنجا حسین کمک می طلبد اما هیچیک از آنان برای یاریش برنمی خیزد. لعنت خدا و ملائکه و جهانیان بر کسانی که از یاری او سرباز می نند. اما بدان که نُه امام از نسل اویند. آخرین آنان درآخر الزمان قیام می کند وهمراه عیسی بن مریم است. این نُه نفر از فرزندان حسین چراغ های پروردگار و رشته ی محکم اسلام هستند. محبین امامان وارد بهشت می شوند و مبغضین آنان اهل جهنم هستند. آنگاه جبرئیل و ملائکه همراه لعیا و حورالعین به سوی آسمان عروج کردند. از آن روز لعیا در بهشت بر حورالعین افتخار می کند که قابله ی حسین علیه السلام بوده است. (24)
عقیقه امام حسین علیه السلام
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز هفتم قوچی نمود و سپس موی سر نوزاد را تراشید و به اندازه ی آن نقره داد که یک درهم و نیم شد. سپس با دست خویش عطر «خلوق» بر سر فرزند زد. آنگاه ام ایمن او را در عبای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیچید و نزد حضرت آورد. حضرت با دیدن او فرمود: «مرحبا بر حمل شونده. ای ام ایمن این تعبیر خواب آن روز توست.» (25)
لوح حضرت زهرا یادگار ولادت امام حسین علیه السلام
جابر بن عبدالله انصاری برای عرض تبریک ولادت امام حسین علیه السلام نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد. او دردستان حضرت لوحی سبز رنگ دید که گمان کرد از زمرد است که درآن نوشته های سفید رنگ همچون نور آفتاب به چشم می خورد و از مشک خوشبوتر بود. جابر عرض کرد: پدرم و مادرم فدایت باد ای دختر رسول خدا، این لوح چیست؟ فرمود: این لوحی است که پروردگار عزوجل به پیامبر خویش اهدا کرده است که درآن نام پدرم و شوهرم و پسرانم و اوصیاء از فرزندانم نوشته شده و پدرم این لوح را به من داده است. سپس حضرت زهرا علیه السلام لوح را به جابر داد و او نوشته ها را خواند و از روی آن نوشت. نوشته های آن لوح آسمانی چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم. این نوشته ای است از خدای عزیز علیم برای محمد که نور او و سفیر او و حجاب و دلیل اوست. این لوح را روح الامین از نزد پروردگار عالمیان آورده است. یا محمد! اسم های مرا با عظمت بشمار و نعمت هایم را شکرنما و فضیلت هایم را انکار مکن. من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. من درهم شکننده ی زورگویان و ذلیل کننده ی ظالمان و پراکننده ی دین هستم. من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. هر کس که به غیر از نعمت من امید داشته باشد و از عدالت غیر من بترسد، او را عذابی خواهم کرد که هیچیک از عالمیان را آنگونه عذاب نکرده باشم. پس برتو باد که مرا عبادت کنی و بر من توکل نمایی. من هیچ پیامبری را مبعوث ننمودم و روزگار او سپری نشد مگر آنکه برای وی وصی و جانشینی قرار دادم. من تو را بر دیگر پیامبرانم فضیلت دادم و وصی تو را نیز بر دیگر اوصیا برتری بخشیدم. آنگاه با دادن دو بچه شیربه وصیت، تو را اکرام نمودم. آن دو بچه شیر، دونوه ی تو حسین و حسن هستند. من حسن را پس از پدرش معدن علم خویش قرار دادم. پس از او حسین را گنجینه ی وحی خویش قرار دادم و به وسیله ی شهادت، وی را اکرام نمودم و سعادت را سرانجام او قرار دادم. او با فضیلت ترین کسی است که شهید می شود و والامقام ترین شهید است. من کامل ترین سخنم و اتمام حجتم را نزد او قرار دادم. به وسیله ی امامان از فرزندان او ثواب می دهم و عقوبت می کنم. اولین امام از فرزندانش «علی» نام دارد که آقای عبادت کنندگان و زینت اولیای گذشته است. فرزند او همنام جدش «محمد» است. او شکافنده ی علم من و معدن حکمتم است. پس از او هلاک خواهد شد کسانی که در امامت «جعفر» شک کنند. رد کننده ی سخن او همانند انکار کننده ی سخن من است. این حتمی است که مقام جعفر را محترم خواهم داشت واو را درباره ی شیعیان و یاران و دوستانش خوشحال خواهم کرد. پس از او «موسی» را برگزیده ام که زمان او فتنه ی ظلمانی بر می خیزد. اما رشته ی دستورات من قطع نمی گردد و حجت من مخفی نمی شود و یارانم به شقاوت نمی افتند. بدانید هر کس یکی از اولیای مرا انکار کند سخنم را انکار کرده است؛ و هر کس آیه ای از کتاب مرا تغییر دهد بر من افترا بسته است. پس وای بر افترا گویان و انکار کنندگان. پس از وفات بنده ام و وصیم و بهترین خلقم موسی، انکار کننده ی هشتمین امام منکر تمام اولیای من است. «علی» ولی و ناصر من است. من بار نبوت را بردوش او می گذارم واین لطف را به وی می کنم که حامی نبوت باشد. شیطانی مستکبر او را شهید می کند. این سخن محکم از سوی من است که چشمان او را با ولادت« پسر» و جانشینش روشن خواهم کرد. او وارث علم من و معدن حکمت من و مکان اسرار من و حجت من بر مخلوقاتم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و وی را شفیع هفتاد هزار نفر از اهل بیتش قرار می دهم که همه ی آنان مستحق جهنم هستند. سعادت را برای فرزند او «علی» به انجام می رسانم که او یاری کننده و کمک من است، واو شاهد بر مخلوقاتم و امین بر وحی من است. فرزند او «حسن» است که راهنمایی کننده به سوی من و گنجینه ی علم است. آن گاه وصایت را با وصایت را با فرزند او که رحمتی برای عالمیان است کامل می کنم. فرزند او در آخرالزمان قیام می کند که بر سرش ابری سفید است که از نور آفتاب وی را نگاه می دارد و با لسان فصیح سخن می گوید. او «مهدی آل محمد» است که زمین را پر از عدل و داد می کند پس از آن که از ظلم پرشده باشد. او کمال موسی و هیبت عیسی و صبر ایوب را دارد. در زمان غیبت او یارانم ذلیل و خوار می گردند و کشته شده و به آتش کشیده می شوند. یارانم من همیشه ترسان و وحشت زده هستند. زمین با خون آنان رنگین می شود و مصیبت و اندوه خانواده های آنان را فرا می گیرد. آنان به راستی اولیای من هستند و به وسیله ی آنان هر فتنه ی ظلمانی را رفع می کنم و زلزله ها را دفع می نمایم و گرفتاری ها و زنجیرهای اسارت را بر می دارم. به آنان از سوی پروردگارشان صلوات و رحمت نازل می شود و هدایت شده اند. (26)
منابع:
بحارالانوار: ج 23 ص 246، ج 25 ص 254، ج 36 ص 158، ج 43 ص 245، ج 44ص 231، 233، کمال الدین: ج 2 ص 415. اثبات الهداه: ج1 ص 275. عوامل العلوم: ج 17 ص 23. کامل الزیارات: ص 56. اثبات الوصیه: ص 174. کافی: ج 1 ص 464. علل الشرائع: ج 1 ص 206.
بحارالانوار: ج 43 ص 242، ج 58 ص 171. عوالم العلوم: ج 17 ص 22. مناقب شهر آشوب: ج 3 ص 183 ، 226. امالی صدوق: ج 2 ص 82.
امالی صدوق: ج1 ص136.عوالم العلوم: ج 17 ص 13، 20، 21، بحار الانوار: ج 43 ص 238-241، 243، 254، 271. اعلام الوری: ج 1 ص 427. الجواهر السنیه: ص 239.
اولین مولودی که شش ماهه متولد شد و زنده ماند پیامبر الهی حضرت یحیی علیه السلام بود، و دومین مولودی امام حسین علیه السلام است.
مدینه المعاجز: ج 3 ص426، 432. مجمع النورین: ص 159. کتاب الاربعین: ص 363، 368. حلیه الابرار: ج3 ص108. شجره طوبی: ج 2 ص 258. بحار الانوار: ج 43 ص 248، ج44 ص 201، ج 56 ص 184.تنقیح المقال: ج 1 ص 186.غایه المرام: ج 1 ص 148، ج 1 ص 148، ج 2 ص 186،263. عوالم العلوم: ج 17 ص 13. کمال الدین ج1 ص 282. ناسخ التواریخ: ج 1 ص 6، ج 4 ص 628. لوامع الانوار: ص 80.
شجره طوبی: ج2 ص 258. بحار الانوار: ج 43 ص248، ج 44 ص 201، ج 56 ص 184 ناسخ التواریخ: ج 1 ص 6، ج 4 ص 628. لوامع الانوار: ص 80. مدینه المعاجز: ج 3 ص 426، 432. مجمع النورین: ص 159. عوالم العلوم: ج 17 ص 13. کمال الدین ج 1 ص 282 . تنقیح المقال: ج 1 ص 186. غایه المرام: ج1 ص 148، ج 2 ص 186، 263. کتاب الاربعین: ص 363، 368.حیله الابرار: ج 3 ص 108.
بحارالانوار: ج 43 ص 248، ج 44 ص 201، ج 56 ص 184.لوامع النوار: ص 80. مدینه المعاجز: ج 3 ص 426، 432. مجمع النورین: ص 159. تنقیح المقال: ج 1 ص 186. غایه المرام: ج1 ص 148، ج2 ص 186 ،263. حلیه الابرار: ج 3 ص 108.
اولین خبر از ولادت امام حسین علیه السلام
پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام باردار شود، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عرض کرد: «پسری برایت متولد می شود که امتت او را پس از تو شهید می کنند؛ و امامت در نسل اوست». آن حضرت خبر ولادت چنین مولودی را به علی و فاطمه علیه السلام اعلام نمود. (1)
رویای ام ایمن درباره ولادت امام حسین علیه السلام
روزها گذشت تا آنکه روزی همسایگان ام ایمن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و عرض کردند: یا رسول الله، دیشب ام ایمن از گریه نخوابید و تا صبح می گریست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی را فرستاد و ام ایمن را آورد و به او فرمود: خداوند چشمان تو را گریان نکند، همسایه هایت نزد من آمدند و خبر تو تمام شب گذشته را می گریستی! چه چیزی باعث گریه ات شده است؟ ام ایمن پاسخ داد: یا رسول الله، رویای دهشتناکی دیدم و برای همان تمام شب را می گریستم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: رویات را برایم بازگو کن، چرا که خدا و رسولش درباره ی خوابت عالم تر از تو هستند. ام ایمن عرض کرد: بیان کردن رویا برایم مشکل است. حضرت فرمود: تعبیر خواب و رویا آنگونه که دیده ای نیست. ام ایمن خواب خود را این گونه نقل کرد: « دیشب در خواب دیدم پاره های بدن شما در خانه ی من افتاده است » پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ام ایمن، فاطمه فرزندی به دنیا می آورد و تو او را بر عهده خواهی گرفت! این است که پاره های بدن مرا در خانه خویش دیده ای! (2)
ماههای بارداری امام حسین علیه السلام
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:«ای فاطمه، پسری به دنیا خواهی آورد که جبرئیل ولادت وی را به من تبریک گفته است. من در صورت تو نور درخشنده ای می بینم . این نور دلالت بر آن دارد که تو حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد. حضرت زهرا سلام الله علیها درباره ی ماه های بارداری می فرماید: در اولین ماه بارداری، در بدنم گرمایی احساس کردم و به پدرم خبر دادم. حضرت کوزه ای آب طلبید و دعایی برآن خواند و آب دهان مبارک در آن ریخت و فرمود: بنوش. آن را نوشیدم و گرما از بدنم رخت بربست. ماه آخر ام ابیها از ماه ششم تا شب ولادت را که زیباترین خاطره ها را در برداشت این گونه توصیف می نماید: در ماه ششم، شب ها نیازی به چراغ نداشتم و هنگامی که در مصلای خود می نشستم از وجود خود صدای تسبیح و تقدیس می شنیدم. نُه روز پس از شش ماه، قوت زیادی درخود احساس کردم و این مطلب را به ام سلمه گفتم و از آن به بعد او پشتیبان من بود و مرا یاری می داد. برخاستم و وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. دوباره به خواب رفتم و در رویا شخصی را دیدم که با لباس سفید بالای سرم نشست و در صورت و کمر من دمید. هراسناک از خواب بیدار شدم و چهار رکعت نماز خواندم. دوباره خوابم برد و این بار نیز شخصی آمد و مرا نشانید و حرزی به من داد و دعایی برایم خواند. صبح برخاستم و نزد پدرم رفتم. آن حضرت نگاهی به صورتم کرد که شادی را در صورت او دیدم و داستان رویا هایم را برایش تعریف کردم. پدرم فرمود: « تو را بشارت باد. اولین شخص عزرائیل بود که موکل ارحام زنان است. دومین شخص میکائیل بود که موکل ارحام اهل بیت من است. آیا بر تو دمید»؟ عرض کردم: آری. حضرت گریست و مرا درآغوش گرفت و فرمود: سومین نفر حبیبم جبرئیل بود که خداوند او را خادم فرزند تو قرار داده است. روز ولادت امام حسین (ع) برای قابلگی دومین فرزند زهرا علیه السلام بزرگ حورالعین از بهشت نازل می گردد و نوزاد را با آب بهشتی شستشو می دهد. لحظه ای پس از ولادت، صدای اذان و اقامه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در گوش راست و چپ نوزاد طنین انداز می گردد و کام حسین بن علی علیه السلام از دهان مبارک آن حضرت برداشته می شود. (3)
ولادت سالار شهیدان
اکنون برای دومین بار در تاریخ، مولودی پس از شش ماه بارداری متولد می گردد. (4)
مقارن طلوع فجر روز سوم شعبان سال چهارم هجری حضرت حسین بن علی سید الشهداء علیه السلام با قدوم مبارک خود انوار رحمت الهی را بر جهانیان تابید. (5)
زینت بهشت و خاموشی جهنم
در شب ولادت بهشت غرق در شور و شادی بود. پروردگار به «مالک» کلید دار جهنم دستور داد تا آتش را خاموش کند و به «رضوان» خزانه دار بهشت وحی کرد تا بهشت را مزین و خوشبو نماید. آنگاه به حورالعین وحی نمود که خود را زینت کنند و به ملائکه دستور داد به صف بایستند و تسبیح و تحمید بگویند. (6)
حوریه ی بهشتی، قابله ی حسین علیه السلام
هنگام وضع حضرت زهرا علیه السلام خداوند به «لعیا»- که بزرگِ حوریان بهشتی و زیباترین آنها بود- چنین دستور داد: به دنیا نازل شو و نزد دختر حبیبم محمد برو و مونس وی باش. لعیا نازل شد و نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد و عرض کرد: مرحبا برتو ای دختر محمد! حالت چطور است؟ حضرت زهرا علیه السلام پاسخ داد: « حالم خوب است»؛ در این حال یکی از حوریان بهشتی نازل شد که پارچه ای از مخمل بهشتی در دست داشت. آن حورالعین زیر انداز را در اتاق بر زمین کرد و لعیا برآن نشست. هنگامی که امام حسین علیه السلام متولد شد، لعیا با آب بهشتی او را شستشو داد. سپس با حوله های بهشتی او را خشک کرد و چشمانش را بوسید و گفت: «خداوند ولادت تو را مبارک گرداند و به پدر و مادرت برکت دهد». (7)
طهارت مولود
بیرون از اتاق، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به صفیه فرمود: ای عمه، پسرم را بیاور. عرض کرد:« یا رسول الله، هنوز او را پاکیزه نکرده ایم». فرمود ای عمه، آیا تو می خواهی او را نظافت کنی؟! خداوند تبارک و تعالی او را پاکیزه و مطهر گردانیده است. (8)
اذان و اقامه
سپس اسماء مولود را در پارچه ای سفید آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نخست درگوش راست او اذان وسپس درگوش چپ اقامه گفت. آنگاه نوزاد را در دامان خویش گذاشت وگریست.
اسماء عرض کرد: پدرو مادرم فدایتان باد، چرا اشک می ریزید؟ فرمود: برای مصیبت این فرزندم! اسماء عرض کرد: یا رسول الله، این پسر که تازه به دنیا آمده است!؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« پس از من گروهی طغیانگر او را شهید می کند که خداوند هرگز شفاعت مرا به آنان نمی رساند». سپس حضرت برخاست و در حالی که تازه مولود را در آغوش گرفته بود حرکت می کرد و لب ها و دندان هایش را می بوسید و تسبیح و تجلیل و تمجید پروردگار می گفت. آنگاه فرمود: قسم به آنان که جانم به دست اوست، مهدی این امت-که عیسی پشت سر او نماز می گذارد – از ماست. سپس با دست بر شانه و کتف نوزاد زد و فرمود « از نسل این فرزند است. از نسل این فرزند است». سپس دعا نمود: پروردگارا، من درباره ی این دو پسرم حسن و حسین همان چیزی را می خواهم که ابراهیم برای اولاد و خاندانش خواست. خدایا این دو را دوست بدار و دوستدارشان را دوست بدار. کسی را که به این دو عداوت بورزد به اندازه ی بین آسمان و زمین لعنت کن. (9)
نخستین گام
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زبان در کام مولود گذارد، و او می مکید و چنین گمان می شد که حضرت به او شیر یا عسل می نوشاندد. سپس فرمود: مرحبا برتو حسین، مرحبا بر تو حسین. آنچه خدا بخواهد انجام گرفتنی است و امامت در تو و فرزندان توست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشانی مولود را بوسید و او را به حضرت زهرا سلام الله علیها داد و درحالی که می گریست سه بار فرمود: پسرم، خدا لعنت کند قومی که تو را شهید می کنند. فاطمه علیه السلام عرض کرد: چه کسانی او را می کشند؟ حضرت فرمود: باقی ماندگان قوم طغیانگر از بنی امیه، که خدا لعنتشان کند. (10)
قضیه نامگذاری امام حسین علیه السلام
سپس حضرت زهرا علیه السلام به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا علی، برای او نامی بگذار، امیرالمومنین علیه السلام فرمود:« هرگز زودتر از رسول خدا درباره ی نام فرزند تصمیم نمی گیرم». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: آیا برای پسرم نامی انتخاب کرده ای؟ عرض کرد: « در نام گذاری او از شما سبقت نمی گیرم، یا رسول الله». حضرت فرمود: من نیز برای اسم مولود پیش از خداوند تصمیمی نمی گیرم. آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد، پروردگار بلند مرتبه به تو سلام می رساند و می گوید: علی در برابر موسی است. فرزند خود را همنام فرزندم هارون قرار ده. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نام فرزند او چه بود؟ عرض کرد: فرمود: زبان من عربی است. عرض کرد: نام او را «حسین »بگذار. (11)
تربت خونین
در شب ولادت یکی از ملائکه در آسمان و زمین ندا داد: ای بندگان خدا، لباس حزن و اندوه برتن کنید و مصیبت زده گردید و آه و ناله سر دهید؛ چرا که نوه ی محمد سر بریده می شود و مظلوم و مقهور می گردد. آنگاه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد:« ای حبیب خدا، عده ای از فرزندانت را فرقه ای ظالم و طاغی و فاسق از امت تو شهید می کنند. آنان فرزندت حسین پسر دختر طاهرت را در سرزمینی به نام کربلا شهید می کنند». سپس از زمین کربلا مشتی خاک برداشت و عرض کرد:« این تربت اوست. یا محمد، این تربت را تزد خود نگاه دارو هر گاه دیدی تغییر کرد و سرخ شد و همچون خون گردید، بدان که فرزندت حسین شهید شده است». سپس آن ملک مقداری از تربت امام حسین علیه السلام را برداشت و به آسمان برد. همه ی ملائکه آسمان ها آن تربت را بوییدند و خود را به آن متبرک نموند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تربت را دردست گرفت و آن را بویید و بوسید و فرمود: ای حسین، خداوند قاتلت را بکشد و او را در آتش جهنم اندازد. خدایا، در نسل قاتل حسین شخصی مبارکی قرار مده و آنان را در آتش انداز و سرانجامشان را بدترین قرارده. آنگاه تربت را به همسرش ام سلمه داد و از شهادت تازه مولود در کربلا به او خبر داد و فرمود:« ای ام سلمه، این تربت را همراه داشته باش و پس از من آن را محافظت کن. هر گاه دیدی تغییر کرد و سرخ شد و همچون خون تازه گشت، بدان که فرزندم حسین را در کربلا به شهادت رسانده اند» (12)
غذای آسمانی حسین علیه السلام
از روز ولادت تا چهل روز، هر روز و هر شب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ی حضرت زهرا علیه السلام می آمد و انگشت ابهام خود در دهان امام حسین علیه السلام می گذاشت و او می مکید. خداوند در انگشت حضرت رزقی برای حسین علیه السلام قرارداده بود، و این گونه گوشت و پوست و استخوان حسین علیه السلام از خون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رویید. (13)
تبریک ملائکه در روز ولادت امام حسین علیه السلام
اینک هنگام آن است که ملائکه برای تبریک نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شوند و ولادت سید الشهداء علیه السلام را تهنیت گویند. خداوند به جبرئیل وحی نمود: « همراه هزاران هزار ملک به سوی پیامبرم محمد نازل شود». همراه این گروه از ملائکه، ملائکه دیگری به نام «روحانیون» نازل شدند. آنان با مشعل هایی از نور آمدند تا ولادت نوه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به آن حضرت تهنیت بگویند. خداوند به جبرئیل چنین دستور داد: ای جبرئیل، بر او تهنیت بگو و عزای مولود را نیز تسلیت عرض کن و بگو: یا محمد، او را اشرار امت تو شهید می کنند. وای بر قاتلان او، وای بر راهنمایان به سوی جنگ با او، وای بر قرمانده هان بر ضد او من از قاتل حسین بیزارم و او نیز از من بیزار است. در روز قیامت هیچیک از گناهکاران را نمی آورند مگر آنکه قاتل حسین از همه ی آنها جرمش سنگین تر است. قاتل حسین در روز قیامت همراه کسانی وارد جهنم خواهد شد که برای خداوند شریک قرار داده اند. آتش به قاتل حسین مشتاق تر از بهشت به اطاعت کنندگان پروردگار است.(14)
تبریک و تسلیت جبرئیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هنگامی که وارد شدند، جبرئیل طبق دستور خداوند نخست به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تهنیت گفت، و سپس تسلیت عرض کرد. حضرت پرسید: آیا امت من او را شهید می کنند؟ عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آنان از امت من محسوب نمی گردند؛ زیرا هم من از آنها بیزارم و هم خداوند از ایشان بیزار است. جبرئیل عرض کرد: «یا محمد، من نیز از آنان بیزارم». آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت زهرا علیه السلام رفت و پس از تهنیت و تسلیت خبر شهادت فرزندش حسین علیه السلام را به او داد. فاطمه علیه السلام با شنیدن سخن پدر گریست، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حسین را نمی کشند مگر پس از آنکه امامی از نسل اومتولد گردد که نسل امامان هدایت کننده ی پس از من از آن فرزند خواهد بود. امامان پس از من اینانند: علی که هدایت کننده است؛ حسن که هدایت شده است، حسین که یاری دهنده است؛ علی بن حسین که یاری شده است؛ محمد بن علی که شفاعت کننده است؛ جعفربن محمد که منبع خیراست؛ موسی بن جعفر که امین است؛ علی بن موسی که رضا است؛ محمد بن علی که سختکوش دردین است؛ علی بن محمد که مورد اعتماد است؛ حسن بن علی که عالم و آخرین امامان است و عیسی بن مریم پشت سراو نماز می خواند. فرزند حسن بن علی که قیام کننده است. (15)
ملاقات با دردائیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هنگامی که جبرئیل برای تبریک ولادت امام حسین علیه السلام از آسمان به زمین نازل می شد، از کنار ملکی به نام «دردائیل» گذشت. دردائیل یکی از ملائکه بود که در اثر فکر نادرستی که درباره ی یکی از اوصاف الهی نمود، خداوند بال های او را گرفت و مقامی که بین ملائکه داشت از وی سلب نمود. دردائیل به او گفت: «ای جبرئیل، امشب چه شبی در آسمان هاست؟ آیا قیامت اهل زمین برپا شده است»؟ جبرئیل پاسخ داد: برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم مولودی و در دنیا متولد شده است و خداوند مرا فرستاده که تهنیت ولادت او را بگویم.
دردائیل از او خواهش کرد: ای جبرئیل تو را قسم می دهم به آنکه تو و مرا خلق کرده است؛ هنگامی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شدی از سوی من به او سلام برسان و بگو: به حقی که این مولود بر تو دارد از خدایت بخواه که از من راضی شود و بال هایم را باز گرداند و مرا به مقام پیشینم در صفوف ملائکه برگرداند. (16)
آزادی دردائیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
سپس جبرئیل خبر دردائیل و عذاب وی را برای آن حضرت عرض کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امام حسین علیه السلام را درآغوش گرفت و در حالی که او را در پارچه ای پشمین پیچیده بود به سوی آسمان اشاره نمود و عرض کرد: پروردگارا، به حقی که این مولود برتو دارد، بلکه به حقی که تو براین مولود و بر اجدادش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب داری؛ اگر برای حسین پسر علی و فاطمه نزد تو قدر و منزلتی است از دردائیل راضی شو و بال ها و مقامش را به وی بازگردان. خداوند دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اجابت نمود و آن ملک را بخشید از آن روز در بهشت دردائیل را به نام «غلامِ حسین علیه السلام » می شناسند. (17)
نجات فطرس در روز ولادت امام حسین علیه السلام
جبرئیل با ملائکه از آنجا حرکت کردند و در مسیر از کنار «فطرس» -دوست قدیمی جبرئیل- عبور کردند، که در مکانی معذب بود. فطرس از حمل کنندگان و طواف کنندگان عرش بود. او یکی از دستورات خداوند سستی نمود. پروردگار او را در انتخاب کرد وبال های خود را از دست داد و در مکانی معذب قرار گرفت وتا آن هنگام هفتصد سال از عذاب او می گذشت. فطرس گفت: ای روح الامین، به کدام سو می روی؟ جبرئیل پاسخ داد: پروردگار مرا برگزیده تا نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم بروم و ولادت فرزندی که امشب برای او متولد شده را تبریک بگویم. برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دختر و وصیش فرزندی متولد گشته که امامان هدایت کننده تا روز قیامت از نسل اویند. خداوند به او فرزندی عطا نموده که اهل آسمان و زمین ولادتش را به یکدیگر مژده می دهند. خداوند مرا فرستاده تا تبریک بگویم و کرامت مولود را بیان کنم. آیا می خواهی تورا با خود نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم ببرم تا شفاعت تو را نماید؟ فطرس به او گفت: «آری، مرا نزد او ببرتا برایم استغفار کند که خداوند بخشنده و کریم است». فطرس همراه ملائکه به سوی خانه ی حضرت زهرا علیه السلام حرکت کردند. (18)
خلاصی فطرس در روز ولادت امام حسین علیه السلام
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جبرئیل، این ملک کیست؟ عرض کرد: «یا رسول الله، بین من و فطرس دوستی دیرینه است. اینک از شما می خواهم که از خداوند بخواهی بال های او را باز گرداند». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و دو رکعت نماز خواند و بعد از نماز چنین دعا کرد: پروردگارا، تو را قسم می دهم به هر کس که برتو حقی دارد و به حق محمد و اهل بیت او که بال های فطرس را به او بازگردانی و دعای پیامبرت را مستجاب کنی و این ماجرا را آیتی از خود برای عالمیان قرار دهی. پروردگار دعای حضرت را استجابت نمود و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی نمود که به فطرس بگو بال هایش را بر قنداقه ی حسین علیه السلام بکشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«برخیزو به سوی گهواره ی حسین برو وخود را برآن بکش». فطرس خود را بر قنداقه ی حسین علیه السلام کشید و لحظه ای نگذشت که بال های او بازگشت و خداوند توبه ی وی را پذیرفت. (19)
فطرس، پیام رسان کربلا
فطرس گفت:«حمد پروردگاری را که به وسیله ی شما برمن منت گذاشت». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای فطرس، کجا می روی؟ عرض کرد: اکنون به مکان پیشین خود در آسمانها بازمی گشتم؛ اما پس از آنکه جبرئیل محل شهادت این مولود را به من خبر داد؛ از خدا می خواهم ملتزم همیشگی آنجا باشم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل خبر شهادت پسرم را داد و من از خداوند خواستم تا تو را در کنار قبر او مقیم نماید. اینک که پروردگار مرا شفیع تو قرار داد، در زمین کربلا باش و تا روز قیامت هر کسی به زیارت او آمد خبر آمدنش را به من بده. هنگامی که فطرس می خواست به آسمان صعود کند عرض کرد: یا رسول الله، امت شما همین فرزند را به شهادت می رسانند. او بر من حق دارد و من برای جبران این حق قول می دهم هیچ زائری او را زیارت نکند مگر آنکه از سوی وی خبرش را برای امام حسین (ع) بیاورم؛ و هیچ سلام کننده ای سلام نکند مگر آنکه سلام وی را برای فرزندت بیاورم؛ و صلوات فرستنده ای صلوات بروی نگوید مگر آنکه صلواتش را برای او بیاورم. آنگاه همراه جبرئیل به سوی آسمان عروج کرد درحالی که می گفت: کیست مثل من!؟من آزاد شده ی حسین پسر علی و فاطمه و جدش احمد هستم. (20)
شفاعت صلصائیل در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هنگامی که جبرئیل همراه ملائکه و فطرس به آسمان بازمی گشتند، در آسمان چهارم ملکی معذب به نام «صلصائیل» را دیدند. آن ملک گفت: «ای حبیبم جبرئیل! آیا قیامت بر اهل زمین برپاشده است؟» پاسخ داد: برای عرض تبریک خدمت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای میلاد فرزندش حسین علیه السلام به منزل نازل شده بودیم. صلصائیل عرض کرد: ای حبیبم جبرئیل، به زمین بازگرد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کن: یا محمد! نزد خداوند برای بخشودگی من شفاعت نما، چرا که تو صاحب شفاعت هستی. هنگامی که جبرئیل خبر را رساند، حضرت برخاست و حسین علیه السلام را طلبید و برروی دست به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:«پروردگارا، حقی که این مولود برتو دارد از صلصائیل راضی شو.» ناگهان از سوی عرش ندا آمد: یا محمد! او را بخشیدم و بدان مقام عظیمی نزد من داری. (21)
گریه ی ملائکه در روز ولادت امام حسین علیه السلام
هیچ ملکی در آسمان نماند مگر آنکه بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عزای حسین علیه السلام را تسلیت گفت و ثواب زائر و گریه کننده ی بر او را به آن حضرت خبر داد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز پس از تسلیت آنان می گریست و می فرمود: خدایا، خوارکن کسی که او را خوار کند و هلاک کن کسی که او را شهید می کند. قاتل او را به آرزوهایش نرسان و در آخرت به آتش بیفکن. بعد از ولادت روزها از ولادت امام حسین علیه السلام می گذرد و ملائکه همچنان برای عرض تبریک می آیند. جبرئیل بار دیگر خبر شهادت نوازد را اعلان می کند ولعیا همراه حورالعین با حضرت زهرا علیه السلام عزاداری می کنند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مراسم عقیقه را انجام می دهد و جابر بن عبدالله انصاری یادگاری عظیم از روزهای ولادت را خبر می دهد. (22)
داستان ملاقات جبرئیل با پیامبر در روز هفتم ولادت امام حسین علیه السلام
جبرئیل همراه ملائکه هفت شبانه روز نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آمدند و تهنیت می گفتند. روز هفتم جبرئیل به حضرت عرض کرد: یا محمد، فرزندت را بیاور. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت زهرا علیه السلام رفت و حسین علیه السلام را که دریاچه ی پشمین زرد بود درآغوش گرفت و نزد جبرئیل آورد. جبرئیل پارچه را باز کرد و بین دو چشم حسین علیه السلام را بوسید و گفت: ای به خاک افتاده در زمین کربلا، خداوند در ولادت تو برکت قرار دهد و به پدر و مادرت نیز برکت دهد. آنگاه به حسین علیه السلام می نگریست و می گریست. با گریه ی جبرئیل، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گریست و ملائکه نیز اشک ریختند. جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: از سوی من به دخترت فاطمه سلام برسان و به او برسان و به او بگو: این فرزند «حسین» نام نهاده شد، چرا که در زمان وی زیباتر از او نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جبرئیل، به من تهنیت گفتی و گریه کردی!؟ عرض کرد «آری یا محمد! خداوند تو را در مصیبت این فرزند اجر دهد». حضرت فرمود: ای حبیبم جبرئیل، چه کسی او را شهید می کند؟ عرض کرد: عده ای از امت تو وی را شهید می کنند و امید شفاعتت را دارند، اما خداوند آنان را از شفاعت محروم می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ناامیدی باد امتی که پسر دختر پیامبرشان را به شهادت می رسانند. جبرئیل نیز گفت: لعنت و عذاب خدا برآن باد.» (23)
حضرت زهرا علیه السلام و لعیا
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد و سلام خداوند را به او ابلاغ نمود. حضرت زهرا علیه السلام عرض کرد: سلام از جانب خدای من است و به سویش باز می گردد و همچنین سلام بر جبرئیل. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ولادت امام حسین علیه السلام را به دخترش تبریک گفت و سپس گریست. حضرت عرض کرد: ای پدر، تهنیت می گویی و گریه می کنی؟ فرمود:« ای دخترم، در مصیبت این فرزندم به تو اجر دهد». ناگهان حضرت زهرا علیه السلام از سوز سینه ناله ای زد و گریه ی بسیاری کرد ولعیا و همراهانش از حورالعین- که از روز ولادت در زمین بودند-او را همراهی کردند. آنگاه عرض کرد: پدرجان، چه کسی فرزندم و نور چشمم و میوه ی قلبم شهید می کند؟ فرمود: «عده ای از امت من که امید به شفاعتم دارند، اما خداوند هرگز آنان را به مقصودشان نمی رساند». حضرت فاطمه علیه السلام فرمود: لعنت باد بر امتی که پسر دختر پیامبرشان را شهید می کنند. لعیا گفت: «لعنت و عذاب الهی برآنان باد». آنگاه حضرت زهرا علیه السلام عرض کرد: ای پدر، ازسوی من به جبرئیل سلام برسان و بپرس که درکدام سرزمین وی راشهید می کنند؟ فرمود: در سرزمینی که «کربلا» نام دارد درآنجا حسین کمک می طلبد اما هیچیک از آنان برای یاریش برنمی خیزد. لعنت خدا و ملائکه و جهانیان بر کسانی که از یاری او سرباز می نند. اما بدان که نُه امام از نسل اویند. آخرین آنان درآخر الزمان قیام می کند وهمراه عیسی بن مریم است. این نُه نفر از فرزندان حسین چراغ های پروردگار و رشته ی محکم اسلام هستند. محبین امامان وارد بهشت می شوند و مبغضین آنان اهل جهنم هستند. آنگاه جبرئیل و ملائکه همراه لعیا و حورالعین به سوی آسمان عروج کردند. از آن روز لعیا در بهشت بر حورالعین افتخار می کند که قابله ی حسین علیه السلام بوده است. (24)
عقیقه امام حسین علیه السلام
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز هفتم قوچی نمود و سپس موی سر نوزاد را تراشید و به اندازه ی آن نقره داد که یک درهم و نیم شد. سپس با دست خویش عطر «خلوق» بر سر فرزند زد. آنگاه ام ایمن او را در عبای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیچید و نزد حضرت آورد. حضرت با دیدن او فرمود: «مرحبا بر حمل شونده. ای ام ایمن این تعبیر خواب آن روز توست.» (25)
لوح حضرت زهرا یادگار ولادت امام حسین علیه السلام
جابر بن عبدالله انصاری برای عرض تبریک ولادت امام حسین علیه السلام نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد. او دردستان حضرت لوحی سبز رنگ دید که گمان کرد از زمرد است که درآن نوشته های سفید رنگ همچون نور آفتاب به چشم می خورد و از مشک خوشبوتر بود. جابر عرض کرد: پدرم و مادرم فدایت باد ای دختر رسول خدا، این لوح چیست؟ فرمود: این لوحی است که پروردگار عزوجل به پیامبر خویش اهدا کرده است که درآن نام پدرم و شوهرم و پسرانم و اوصیاء از فرزندانم نوشته شده و پدرم این لوح را به من داده است. سپس حضرت زهرا علیه السلام لوح را به جابر داد و او نوشته ها را خواند و از روی آن نوشت. نوشته های آن لوح آسمانی چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم. این نوشته ای است از خدای عزیز علیم برای محمد که نور او و سفیر او و حجاب و دلیل اوست. این لوح را روح الامین از نزد پروردگار عالمیان آورده است. یا محمد! اسم های مرا با عظمت بشمار و نعمت هایم را شکرنما و فضیلت هایم را انکار مکن. من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. من درهم شکننده ی زورگویان و ذلیل کننده ی ظالمان و پراکننده ی دین هستم. من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. هر کس که به غیر از نعمت من امید داشته باشد و از عدالت غیر من بترسد، او را عذابی خواهم کرد که هیچیک از عالمیان را آنگونه عذاب نکرده باشم. پس برتو باد که مرا عبادت کنی و بر من توکل نمایی. من هیچ پیامبری را مبعوث ننمودم و روزگار او سپری نشد مگر آنکه برای وی وصی و جانشینی قرار دادم. من تو را بر دیگر پیامبرانم فضیلت دادم و وصی تو را نیز بر دیگر اوصیا برتری بخشیدم. آنگاه با دادن دو بچه شیربه وصیت، تو را اکرام نمودم. آن دو بچه شیر، دونوه ی تو حسین و حسن هستند. من حسن را پس از پدرش معدن علم خویش قرار دادم. پس از او حسین را گنجینه ی وحی خویش قرار دادم و به وسیله ی شهادت، وی را اکرام نمودم و سعادت را سرانجام او قرار دادم. او با فضیلت ترین کسی است که شهید می شود و والامقام ترین شهید است. من کامل ترین سخنم و اتمام حجتم را نزد او قرار دادم. به وسیله ی امامان از فرزندان او ثواب می دهم و عقوبت می کنم. اولین امام از فرزندانش «علی» نام دارد که آقای عبادت کنندگان و زینت اولیای گذشته است. فرزند او همنام جدش «محمد» است. او شکافنده ی علم من و معدن حکمتم است. پس از او هلاک خواهد شد کسانی که در امامت «جعفر» شک کنند. رد کننده ی سخن او همانند انکار کننده ی سخن من است. این حتمی است که مقام جعفر را محترم خواهم داشت واو را درباره ی شیعیان و یاران و دوستانش خوشحال خواهم کرد. پس از او «موسی» را برگزیده ام که زمان او فتنه ی ظلمانی بر می خیزد. اما رشته ی دستورات من قطع نمی گردد و حجت من مخفی نمی شود و یارانم به شقاوت نمی افتند. بدانید هر کس یکی از اولیای مرا انکار کند سخنم را انکار کرده است؛ و هر کس آیه ای از کتاب مرا تغییر دهد بر من افترا بسته است. پس وای بر افترا گویان و انکار کنندگان. پس از وفات بنده ام و وصیم و بهترین خلقم موسی، انکار کننده ی هشتمین امام منکر تمام اولیای من است. «علی» ولی و ناصر من است. من بار نبوت را بردوش او می گذارم واین لطف را به وی می کنم که حامی نبوت باشد. شیطانی مستکبر او را شهید می کند. این سخن محکم از سوی من است که چشمان او را با ولادت« پسر» و جانشینش روشن خواهم کرد. او وارث علم من و معدن حکمت من و مکان اسرار من و حجت من بر مخلوقاتم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و وی را شفیع هفتاد هزار نفر از اهل بیتش قرار می دهم که همه ی آنان مستحق جهنم هستند. سعادت را برای فرزند او «علی» به انجام می رسانم که او یاری کننده و کمک من است، واو شاهد بر مخلوقاتم و امین بر وحی من است. فرزند او «حسن» است که راهنمایی کننده به سوی من و گنجینه ی علم است. آن گاه وصایت را با وصایت را با فرزند او که رحمتی برای عالمیان است کامل می کنم. فرزند او در آخرالزمان قیام می کند که بر سرش ابری سفید است که از نور آفتاب وی را نگاه می دارد و با لسان فصیح سخن می گوید. او «مهدی آل محمد» است که زمین را پر از عدل و داد می کند پس از آن که از ظلم پرشده باشد. او کمال موسی و هیبت عیسی و صبر ایوب را دارد. در زمان غیبت او یارانم ذلیل و خوار می گردند و کشته شده و به آتش کشیده می شوند. یارانم من همیشه ترسان و وحشت زده هستند. زمین با خون آنان رنگین می شود و مصیبت و اندوه خانواده های آنان را فرا می گیرد. آنان به راستی اولیای من هستند و به وسیله ی آنان هر فتنه ی ظلمانی را رفع می کنم و زلزله ها را دفع می نمایم و گرفتاری ها و زنجیرهای اسارت را بر می دارم. به آنان از سوی پروردگارشان صلوات و رحمت نازل می شود و هدایت شده اند. (26)
منابع: